‌The young master
  • Reads 16,113
  • Votes 3,194
  • Parts 26
  • Reads 16,113
  • Votes 3,194
  • Parts 26
Complete, First published Aug 08, 2020
[COMPLETED]

تو فکر می‌کنی من یه عروسکم؟
یه عروسک بی‌ارزشه! چون تو می‌تونی اونو به هر شکلی که می‌خوای دربیاری. تو درباره من اشتباه فکر می‌کنی، من اراده‌ام رو بهت نشون خواهم داد تا بفهمی چقدر می‌تونم خطرناک باشم!
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺
≈ارباب جوان≈
〽شیپ: لری/هری تاپ
〽وضعیت آپ: تکمیل شده
〽ژانر: رمانتیک، درام، کلاسیک، جنایی
〽نویسنده:melorin_stylinson
                                 🆔Instagram: jentle_.girl

دیگر آثار: فن‌فیکشن‌های
بادیگارد (مولتی فندوم)
امشب اشکی می‌ریزد (لری)
چشم‌هایش (لری)
دشمن ملت(لری)
دروغگوی خوب (هیدلسورث)
All Rights Reserved
Sign up to add ‌The young master to your library and receive updates
or
#13هوران
Content Guidelines
You may also like
TENSION🍷(vkook) by seta8603
31 parts Ongoing
تَنِش . ( از اسم فیک مشخصه ، کسانی که اعصابشو ندارن نخونن ⭕️) کیم وی،مرد به شدت پرنفوذی که ممکنه هرکاری ازش سر بزنه و همین دلیلی میشه که همسرش جئون جانگکوک ازش طلاق بگیره ، اونم با یه بچه .... چون قبل ازدواج کاملا سنتی و بدون شناختشون هیچ ایده ای راجب اخلاق و شغل همسرش نداشت و بعد ازدواج که متوجه این موضوع میشه نمیتونه کنار بیاد . اما تهیونگ نمیزاره جانگکوک بچشو ببینه مگر اینکه هربار .... ******* "میخوام بیام بچم رو ببینم ، بومیگیرم سیگارتو خاموش کن" دست زیر گلوم گذاشت "تو که قرار نیست دیگه ببینیش ! نگران نباش" مسخ شدم " یعنی چی ؟!" گلومو کمی فشار داد " یعنی دیگه به پامم بیوفتی ؛ نمیزارم دستت به دخترم برسه" خواستم چیزی بگم که ولم کردو پشت چشم های بهت زدم اتاقو ترک کرد . *** روند اپ : نامشخص فیک حول محور سال ۱۹۹۹_۲۰۰۲ میلادی میچرخه. Happy end Gener: omegavers ، emotional ،romance ،Angst Couple: vkook ،....secret ♡ Setayesh* این اولین تجربه فیک نویسیمه و قطعا مشکلاتی داره‌ ولی ممنون که انتخوابش کردی
H568 [L.S] by darkblue_94
61 parts Complete
[Completed] سرفه های پی در پی امونشو بریده بود و حتی نمیتونست درست نفس بکشه.ربات های خالی از احساسی که توی روپوشای سفید، اسم دکتر رو به یدک میکشیدن دور تا دور اون مکعب فلزی ایستاده بودن و منتظر جواب آزمایشی بودن که درحال انجام بود. قطره های ریزو درشت عرق روی صورتش به چشم میخورد و حس میکرد که تمام محتویات معده ی خالیش داره برمیگرده.به جلو خم شد و جریان پر فشار خونو حس کرد که داشت روی صورتش میدوئید و توی چشماش متمرکز میشد. هیچ کدوم از اون ادم اهنی های روبه روش جوابشو ندادن‌.همه چیز براش غیر قابل تحمل شده بود و فریاد های دردمندش توی اون مکعب فلزی سرد ، پژواک پیدا میکرد و کسی جوابشو نمیداد. دندوناشو روهم فشار میداد و فکش قفل شده بود.قطره اشکی از چشمای اون پسر سر خورد و همه غیر از خودش متوجه شدن که سرخی خون داره روی صورتش سر میخوره و ردی به جا میذاره. از درد داد فریاد زد و بیشتر توی خودش جمع شد.هربار که سرفه میکرد ، بیشتر حس میکرد که نمیتونه نفس بکشه. تا اینکه همه ی محتویات معدشو بالا اورد و وقتی چشماشو باز کرد رنگ جیغ خون رو دید که با سفیدی ملحفه تختش ،تضاد داشت. صدای ضربان قلبی که هر لحظه توی گوشاش ضعیف تر میشد و دیدی که که تار از همیشه بود ، یه چیز رو ثابت میکرد. _قربان بیمار ایست قلبی کرد.
You may also like
Slide 1 of 10
"Trucillo تورچلو" cover
Groupchat (Persian Translation) cover
𝐎𝐰𝐧𝐞𝐝 ���𝐭𝐨 𝐎𝐛𝐞𝐲 {𝐯𝐤} cover
CANDLLA [Z.M] [Completed] cover
Irresistible cover
𝐕𝐞𝐭𝐢𝐯𝐞𝐫🌱 cover
TENSION🍷(vkook) cover
پر�سه در نیمه شب cover
Magic Mirorr on the Wall [L.S] cover
H568 [L.S] cover

"Trucillo تورچلو"

14 parts Ongoing

داستان دو پسر عاشق، در جزیره‌ای که خود صاحب عشق است. و آیا نوشتن سرنوشت، در دستان جزیره‌است، یا آن دو؟ هیچکس نمیداند...! Completed.