_ تو این شهر دخترها و پسرهای زیادی هستن، کسایی که فقط کافیه یک نگاه بهشون بندازی تا برات بمیرن، فقط کافیه که چیزی بخوای تا برات فراهم کنن و میون این همه آدم... تو منه مریض رو انتخاب کردی. _ تو تموم این شهر بین این همه آدم کافیه فقط یه نفر نگاه چپ به عشق مریض من بندازه و اونوقت... زندگی رو براش حروم میکنم. _ لیام خیلیها عشق مارو قبول ندارن، چه مردمی که مارو دوست دارن چه کسایی که به واسطه قرارداد روی ما سلطه دارن، این عشق برای تو عذابه لیام و من... _ شرایطی که ازش حرف میزنی وضعیه که برای جفتمون هستش زین اما من چرا باید بخاطر دید آدمهای دیگه از تو بگذرم؟ بذار هر کس هرکاری میتونه بکنه حتی اگه لازم باشه برای محافظت از تو عشقمو درونم نگه دارم باز هم آتش عشق ما خانوش نمیشه. _ برای من هم مهم نیست که مردم چه فکری میکنن، هم من هم تو عاشق هنرمون هستیم و میدونم چقدر براش زحمت کشیدی لیم، نمیخوام بخاطر من از دستش بدی. _ حتی اگر از دستش هم بدم غمی ندارم زین، من میدونم میون همهی آدمهای این شهر و شهرهای دیگه کسانی خواهند بود که ما رو همونطور که هستیم دوست داشته باشند و عشق ما رو قبول داشته باشن اما حتی اگر هم نباشه غمی ندارم، میدونی زین، حالا میفهمم تمام اون سختیها ارزشش رو داشت چون حتی اگر همه چیزم رو از دست بدم تو رو ت