This Town Z.M L.S N.H
  • Reads 3,393
  • Votes 614
  • Parts 28
  • Reads 3,393
  • Votes 614
  • Parts 28
Ongoing, First published Aug 13, 2020
_ تو این شهر دخترها و پسرهای زیادی هستن، کسایی که فقط کافیه یک نگاه بهشون بندازی تا برات بمیرن، فقط کافیه که چیزی بخوای تا برات فراهم کنن و میون این همه آدم... تو منه مریض رو انتخاب کردی.
_ تو تموم این شهر بین این همه آدم کافیه فقط یه نفر نگاه چپ به عشق مریض من بندازه و اونوقت... زندگی رو براش حروم میکنم.
_ لیام خیلی‌ها عشق مارو قبول ندارن، چه مردمی که مارو دوست دارن چه کسایی که به واسطه قرارداد روی ما سلطه دارن، این عشق برای تو عذابه لیام و من...
_ شرایطی که ازش حرف میزنی وضعیه که برای جفتمون هستش زین اما من چرا باید بخاطر دید آدم‌های دیگه از تو بگذرم؟ بذار هر کس هرکاری میتونه بکنه حتی اگه لازم باشه برای محافظت از تو عشقمو درونم نگه دارم باز هم آتش عشق ما خانوش نمیشه.
_ برای من هم مهم نیست که مردم چه فکری میکنن، هم من هم تو عاشق هنرمون هستیم و میدونم چقدر براش زحمت کشیدی لیم، نمی‌خوام بخاطر من از دستش بدی‌.
_ حتی اگر از دستش هم بدم غمی ندارم زین، من میدونم میون همه‌ی آدم‌های این شهر و شهرهای دیگه کسانی خواهند بود که ما رو همونطور که هستیم دوست داشته باشند و عشق ما رو قبول داشته باشن اما حتی اگر هم نباشه غمی ندارم، میدونی زین، حالا میفهمم تمام اون سختی‌ها ارزشش رو داشت چون حتی اگر همه چیزم رو از دست بدم تو رو ت
All Rights Reserved
Sign up to add This Town Z.M L.S N.H to your library and receive updates
or
#417onedirection
Content Guidelines
You may also like
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
37 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کله زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
You may also like
Slide 1 of 10
محکوم به عشق cover
𝐕𝐞𝐭𝐢𝐯𝐞𝐫🌱 cover
My you  cover
Love me again cover
Before you (I thought I had it all) | Kookv cover
𝗦𝗵𝗮𝗺𝗲ⱽᵏᵒᵒᵏ ᵃᵘ cover
⚜️𝕲𝖊𝖓𝖊𝖗𝖆𝖑⚜️ cover
•• Supreme ••  cover
Deadly human weapon
   cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover

محکوم به عشق

18 parts Ongoing

ویکوکمین تریسام مکنه لاین چی میشه اگه جیمین ۱۷ساله بعد از کشته شدن پدر و مادرش جلوی چشماش بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیده مجبور به زندگی به پسر عمو هاش بشه تا وقتی که جفت خودتو پیدا کنه؟ چی میشه اگر جیمین راز اونا رو بفهمه؟ اونا چطوری قراره مراقب جیمین باشن؟ ایا اجازه میدن جیمین اونارو ترک کنه؟ یا جیمین محکوم یه دوست داشتن اوناس؟