ژانر: انگست،درام،رومنس،اسمات کاپل ها:نامجین،ویکوک وضعیت آپ:در جریان با خوشحالی دسته گل تو دستش رو مرتب کرد اما چیزی رو که دید باعث شد قلبش یه تپش رو جا بندازه. باورش نمیشد روزی برسه که همچین دردی رو حس کنه. (jin) چرااااا؟فقط بگو چرا باهام این کار رو کردی؟ چرا از من انتقام گرفتی؟ تقصیر من این بین چی بود؟؟؟ همش دروغ بود، مگه نه؟ چرا از کسی انتقام گرفتی که خودش از اون آدم درد کشیده... همه این حرف ها رو با فریاد گفت و منتظر بود حداقل بشنوه اینا حقیقت نیست. و آخرین چیزی که دید، چراغ ماشینی بود که رو صورتش نور انداخت و صدای فریاد کسی که تمام مدت بهش دروغ گفته بود، کسی که با همه وجود دوستش داشت... (Vkook)All Rights Reserved