•Complete~Plot Twist || Persian Translation
  • Reads 155,372
  • Votes 20,734
  • Parts 50
  • Reads 155,372
  • Votes 20,734
  • Parts 50
Complete, First published Sep 05, 2020
...Complete...

▪︎بخشی از داستان:
"تو حامله ای!"
"شاید من زیست شناسی رو افتاده باشم اما در این حد میدونم که این غیر ممکنه."

▪︎مقدمه:
بی تی اس در دوران موفقیتشون به سر میبرند. مراسم ها،تموم شدن بلیطای کنسرت و میلیون ها فالور توییتر همراه با کامبکی که در راهه! تهیونگ و جونگکوک عاشق این توجه بودند و رابطه ی مخفیانشون هم به زیبایی می درخشید. اما یک موقعیت غیر منتظره از راه رسید و همه چیز بیشتر از قبل پیچیده شد...!!

KT~~~>ورژن کوکوی
VJ~~~>ورژن ویکوک

•ژانر:درام،انگست،رمنس،اسمات،امپرگ
•کاپل اصلی:ویکوک/کوکوی(دو ورژن)
•تعداد قسمت ها:33
•زمان آپ:یکشنبه،سه‌شنبه،پنجشنبه

𝐖𝐫𝐢𝐭𝐭𝐞𝐧 𝐁𝐲: 𝐒𝐮𝐧𝐝𝐞𝐰𝐬𝐭𝐨𝐫𝐢𝐞𝐬
𝐓𝐫𝐚𝐧𝐬𝐥𝐚𝐭𝐢𝐧𝐠: 𝐌𝐚𝐫𝐦𝐚𝐥𝐚

Start:
2020/9/6
1399/6/16
Finish:
2020/10/30
1399/8/9

Best Ranking:
#1 jungkook
#2 translation
#2 btsfanfic
All Rights Reserved
Sign up to add •Complete~Plot Twist || Persian Translation to your library and receive updates
or
#201vkook
Content Guidelines
You may also like
 《 organisation 》 by LaRoza44
16 parts Ongoing
[ سازمان ] سال 1572 پنج تا دوست صمیمی؛ پارک ، مین ، وانگ ، جئون و کیم به خاطر مرتکب شدن به یه اشتباه .... از اون موقع 450 سال گذشته و حالا قدرت از پدرها به پسرها رسیده و الان اونها مجبورن پایبند قوانین اجدادشان باشن . این وسط چه اتفاق هایی ممکنه پیش بیاد؟ بخشی از داستان : نامجون: میدونم با تاسف من هیچی درست نمیشه اما من واقعا متاسفم و قول میدم که جبران کنم و اولین قدم هم برای جبران کارم جدا شدن از عمومه . از تشکیلات عموم جدا میشم و با تو و پدرت همراه میشم. امیدوارم که تو منو ببخشی. جین برای بار دوم توی اون شب شُکه شد. الان واقعا نامجون میخواست عموش ، کسی که این همه سال بزرگش کرده بود رو ترک کنه، و به خودش و پدرش کمک کنه فقط بخاطر اینکه جین ببخشدش . ****** جونگ کوک : نشنیدم جوابتو .... فهمیدی چی بهت گفتم ؟ تهیونگ : ب..بله. فکش رو ول کرد و یه قدم بهش نزدیک شد و گفت : جونگ کوک : آفرین عزیزم ، امیدوارم دیگه تکرار نشه چون فقط با یه سیلی قضیه رو تموم نمیکنم . اینم بدون که رفتار من فقط به رفتار خودت بستگی داره... خودتی که تعیین میکنی باهات مثل یه زندانبان رفتار کنم یا یه شوهر پس از این به بعد حتما مراقب حرف هات و رفتارت باش‌‌‌‌‌‌ **** ژانر: اکشن، اسمات ، عاشقانه ، جنایی ، مافیا، .. زمان آپ: آخر پارت اول توضیح دادم (^-^)/💜
𝐂𝐚𝐫𝐚𝐦𝐞𝐥 𝐌𝐚𝐜𝐜𝐡𝐢𝐚𝐭𝐨✔ by ImLuna_moon
31 parts Complete
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] "برادران کیم بجز تهیونگ؟!" این صدای زمزمه ی زیر لبیِ تهیونگ بود که خیره به تابلوی رستوران زنجیره ایِ پدرش، که حالا به برادرانش به ارث رسیده بود، نگاه میکرد و با حرص دستهاش رو مشت کرده بود! ثانیه ای بعد پوزخندی زد و به این فکر کرد که مگه چی از اونا کمتر داره که نمیتونه رستوران خودش رو راه بندازه و پوز نابرادری هاشو به خاک بماله؟! اونموقع طی یک حرکت انتحاری اقدام به تاسیس رستوران خودش به اسم "Mine" کرد. ولی نمیدونست که یه چیز کمتر از نابرادری هاش داره.. و اون سرآشپز معروفی بود که نصف اعتبار رستورانِ "برادران کیم بجز تهیونگ" رو به دوش میکشید. سرآشپزی که جئون جونگکوک نام داشت! ──────⊹⊱✫⊰⊹────── -متاسفانه نمیتونم باهات کار کنم +چرا؟ باور کن ما با هم میتونیم پیشرفت کنیم! -علاقه ای به همکاری باهات ندارم. +برام مهم نیست من هرکاری برای کشوندنت تو رستورانم میکنم. دست از سرت برنمیدارم شِف! ꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚ ❐داستانی عجیب و عاشقانه با حضور استاکر گلابی و جناب کلم بنفش 𖥟Name:Caramel Macchiato [کارامل ماکیاتو] 𖥤Genre:Fun, Romance, Fluff 𖥠Couple:Kookv, Sope 𖥔Writer:Luna🌙 ⊰Start:1401/01/22 ⊰End:1401/05/27 ░این فیکشن هیچ ارتباطی به زندگی و شخصیت واقعی آرتیست ها ندارد! همچنین فاقد اسمات است دوست عزیز🦭
You may also like
Slide 1 of 9
yukai cover
𝙑𝙞𝙡𝙡𝙚𝙩𝙩𝙚 / 𝗞𝗼𝗼𝗸𝘃 cover
Hybrid childs cover
Amor cover
 《 organisation 》 cover
𝐂𝐚𝐫𝐚𝐦𝐞𝐥 𝐌𝐚𝐜𝐜𝐡𝐢𝐚𝐭𝐨✔ cover
𝗣𝗿𝗶𝘀𝗼𝗻𝗲𝗿 cover
The Gold Inside cover
Sea mansion(عمارت دریا) cover

yukai

62 parts Complete

قرار بود یه زندگی ساده داشته باشه؛ همونی که از اول دنبالش بود اما دیدن اینکه تمام حقش، توی دست آدمای دیگه داره دست به دست می‌چرخه، انتقام و سرکشی درونش رو بیدار کرد. به اطرافش نگاه کرد و دنبال قدرتمندترین آدمی گشت که می‌تونست ازش استفاده کنه. فارغ از اینکه رئیس کیم سال‌ها از دور تماشاش می‌کرد... - مطمئنی پشیمون نمی‌شی؟ +‌من همیشه پاهام برای تو بازه رئیس کیم ^فصل یک: فول^ ------ کاپل: ویکوک، سکرت ژانر: درام، مافیا، انگست، اسمات ° فصل دو: آنگویینگ ° بعد از گذروندن تمام بالا و پایین‌ها، به یه آدم دیگه تبدیل شدن؛ خودشون رو نمی‌شناختن اما می‌دونستن که هنوز قلبشون برای خونه می‌تپه... - حتی اگه خدا به کمک آدما هم نیاد، بازم همه باورش دارن چون نیاز دارن تو ذهنشون یه تکیه‌گاه داشته باشن. تو خدای منی؛ با وجود تمام زخمایی که بهم می‌زنی من باز به تو تکیه می‌کنم... writer:anahide