Police officer
  • Reads 1,252
  • Votes 184
  • Parts 11
  • Reads 1,252
  • Votes 184
  • Parts 11
Ongoing, First published Sep 14, 2020
پارک چانیول و بیون بکهیون دو مامور پلیس 
 هستند...
و این طبیعیه که تا الان درگیر پرونده های زیادی شده باشند...اما نه پرونده ایی که به زندگی...کار...و عشقشون مربوط باشه...
یکی از اون پرونده ها پرده از راز های نهفته زیادی در زندگی بیون بکهیون برمیداره...
اما این فقط زندگی بیون بکهیون نیست که در مسیر حل این پرونده به بازی گرفته میشه...
زندگی همه اون پلیس هایی که توی حل این پرونده شریک هستند...به بازی گرفته میشه...
______________________

برشی از داستان در پارت های آینده

- اون لعنتی ها چیه به خودت میزنی بکهیون؟؟
چرا جواب من  رو نمیدی؟
- چرا باید جوابت رو بدم؟ چرا واست مهمه؟؟
- این حرفت خیلی خنده داره بک...تو دوست من هستی...
- اما من خیلی وقته...میخوام جایگاه دیگه ایی به غیر از دوست تو زندگی ات داشته باشم....
- م...منظورت چیه؟
- تا وقتی که  حسی که درون من وجود داره 
درون تو هم وجود داشته باشه...
و روزی بالاخره
 منظورم رو از جایگاه متفاوتم در زندگی ات  درک کنی و بفهمی...تا وقتی که همه اون سختی هایی که من به خاطر کارهای تو کشیدم رو جبران نکنی...
چیزی راجب بهم نمیفهمی...
من تو رو مجبور به درک کردن و حس کردن اون حسی که درون من هست نمیکنم...
چون باید اون حس رو با جون و دل بپذیری
اگه درکش کنی میفمهمی اون سرنگ ها  چی هستند
و اگه درکش نکنی.....
دیگه ادامه اش رو
All Rights Reserved
Sign up to add Police officer to your library and receive updates
or
#395action
Content Guidelines
You may also like
Atonement / تاوان by Dreamer_A7
34 parts Complete
تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن ، و اون نقطه سر آغاز حکایت تازه ایست داستان یک امگا و آلفا در روز های بعد از جنگ جهانی دوم جونگکوک امگایی با اراده ای ستودنی ، امگایی که یاد گرفته برای عبور از سنگ های برنده و تیره ی مسیر زندگیش چطور کفش های آهنین به پا کنه .... و کیم تهیونگ ، آلفایی خوش شانس که زندگی هر اونچه که یک مخلوق برای خوشبختی نیاز داره بهش بخشیده ، اما اگه ازش بخوان زندگی رو تو یک کلمه توصیف کنه ؛ پاسخ اون خواهد بود ؛ « خشم » حقیقتی که زیگموند فروید گفت ؛ « افسردگی از جنس غم نیست افسردگی از جنس خشمه » و به راستی بدترین خشم ها ، خشم نسبت به خود هست ! این داستان از هر اونچه که فکرشو بکنی متفاوت تر خواهد بود ! کافیه چند پارت همراهم باشی دوست عزیزم 🌻
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK by thshsam
35 parts Ongoing
couple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی میکرد سر یک لج و لجبازی جونگ کوک الفای خون خالصو مارک میکنه البته شاید فقط یک لج و لج بازی ساده درمیون نبود تهیونگ قدمی به عقب برمی‌دارد، انگار که تازه هوا برایش سنگین شده. چشمان نقره‌ای‌اش روی گوشی توی دست جونگ کوک ثابت می‌ماند، پیام هنوز روی صفحه روشن است: "محل اختفاشو پیدا کردم. امشب کارشو تموم می‌کنیم." نفسش را بیرون می‌دهد، اما این‌بار نه از آرامش، بلکه از خنجری که توی قلبش فرو رفته. نگاهش را بالا می‌آورد و به کوک خیره می‌شود. "پس این بودی تو؟ شکارچی؟" جونگ کوک هیچ‌چیز نمی‌گوید. نمی‌تواند. فقط دهانش باز و بسته می‌شود، انگار که دنبال کلمه‌ای برای نجات خودش باشد. تهیونگ پوزخند می‌زند. "لعنتی... می‌دونی خنده‌دار چیه؟ یه جایی تو این بازی لعنتی، واقعا فکر کردم شاید... شاید واقعیه." صدایش آرام است، ولی توی هر کلمه‌اش یک دنیا شکسته‌شدن موج می‌زند. جونگ کوک یک قدم جلو می‌آید. "اجازه بده توضیح بدم، این اون چیزی نیست که فکر می‌کنی."
You may also like
Slide 1 of 10
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
Sweet Gambling💲 cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
The fifth sense cover
عشق پنهان cover
Mad wolf | kookv cover
mi.. sin♡[Kookv]  cover
Atonement / تاوان cover
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK cover

جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي

31 parts Ongoing

تبدأ أحداث روايتي عند البطله نجَـد اللي تكون عايشه في المدينه و بيوم امها وابوها يقررون يسافرون لسبب بنعرفه في الروايه ويخلون البطله وأخوها في بيت جدها اللي في الديره وآخر الليل تقرر تروح عند " البِل " وتحصل البطل جالس مع ناقه ويدخل عليهم جدهم ومن هنا تبدأ الأحداث ...🔥!