ساعت حدود ۳ نصفه شب، کلیسا خالیِ خالی با چند تا شمع روشن و پسری که روی آخرین ردیف از صندلی، دور از همه ی روشنایی های اطراف مجسمه مسیح نشسته بود و ازش به خاطر تپش های قلبش عذرخواهی میکرد.
𝘈 𝘴𝘰𝘧𝘵 𝘩𝘺𝘶𝘯𝘪𝘯, 𝘮𝘪𝘯𝘴𝘶𝘯𝘨 𝘧𝘢𝘯𝘧𝘪𝘤🌊
وضعیت فیک: ﮼اتمام یافتــه
'''
- احمق تو پسرعمهی منی!
- ولی هیچ پسرداییای زبونشو تو حلق پسرعمهش فرو نمیکنه، هیچ پسردایی لعنتیای نمیتونه تو همون حرکت اول نقطهی فاکینگ لذت پسرعمهشو پیدا کنه!"
'''
- جونگکوک، ما مریضیم؟
- نه تهیونگ، من مریضتم.
«عشق نامتعارف بین دو اُمگا در خانوادههای همخون و جامعهای کاملا پایبند به سنت»
- پیدیاف فول پارت رو میتونید از چنل بردارید.
🗨 تلگرام : @cityofcrazypeople
.
.
.
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
𝖢𝗈𝗎𝗉𝗅𝖾 : 𝗏𝗄𝗈𝗈𝗄 / 𝗄𝗈𝗈𝗄𝗏 [𝗏𝖾𝗋𝗌]
𝖦𝖾𝗇𝗋𝖾 : 𝖮𝗆𝖾𝗀𝖺𝗏𝖾𝗋𝗌، 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾، 𝖲𝗆𝗎𝗍، 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍، 𝖲𝗈𝖼𝗂𝖺𝗅 𝖼𝗋𝗂𝗍𝗂𝖼𝗂𝗌𝗆.
𝖶𝗋𝗂𝗍𝖾𝗋 : 𝖢𝗁𝖺𝗄𝖺𝗏𝖺𝗄﮼
┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄