از اونجایی ک دوره ی آلفا های خودپسند و عوضی و کثیف بازی هاشون تموم شده بود همه ی پک ها در کنار هم بدون هیچ مشکلی زندگی میکردن جوری ک بدون اینکه مشکلی داشته باشن از این پک ب اون پک برن و با افراد پک های دیگه در ارتباط باشن؛و این خب باعث میشد کسایی ک کارفرما هستند بخوان کارهاشون رو گسترش بدن و خب کارمند ها هم مشکلی نداشتند~ زندگی جوری راحت شده بود ک همه بلا استثناء خوشحال بودن. از اونجایی ک همه چی خوب بود حال اومگا ها (دخترا)هم خوب بود چون دیگه لازم نبود بترسن ک اگه شب برن بیرون آلفا ها بیان سراغشون چون اگه میومدن مجازات سختی میشدن جوری ک ب غلط کردن می افتادن ولی خب از اونجایی ک اومگا های مرد کمیاب بودن باز باید بیشتر مواظب میبودن چون عطرشون دیوونه کننده بود و بعضیشون از سرکوب کننده استفاده میکردند. در این بین ی کمپانی ساخته شد مخصوص سرگرمی ک پسرا میرفتن و ادیتیشن میدادن و بعد از این ک قبول میشدن گروهی تشکیل میشد یا سولو کار میکردن~ اولین گروه این کمپانی تشکیل شده از ۷ پسر جون بود ک از یک آلفا ی اصیل(الفاهای اصیل هم خیلی کمن)و دو بتا و دو آلفا ی دیگر(ک معمولی باشند)و دو اومگا تشکیل شده بود. البته یکی از اومگا ها دورگه بود ک بعد متوجه اون یکی رگش هم میشین... خب بقیشو تو روند داستان میفهمین😂😈 امیدوارم دوسش د