[ماجرای اغواگری] جئون جونگ کوک، تازه وارد ساده و بی گناهی که به تازگی با خانوادهاش به سئول مهاجرت کرده، توسط سال بالایی های بدجنسش زیر اجبار میره تا ماشین یکی رو خط خطی کنه. اما چی میشه اگه اون ماشینی که خط خطیش کرده مال پارک جیمین، خطرناک ترین سال بالایی مدرسشون باشه؟... . . . _یه بار قراره بپرسمش. پس خوب گوشاتو وا کن... برای چی، جرئت کردی، همچین، غلط، اضافه ای، بکنی؟ اون صدای نسبتا نازک و ملایم، وقتی جمله آخر رو بخش بخش و تاکیدوار به زبون آورد، قرار نبود از ترسناک بودنش چیزی کم کنه. جونگ کوک فک قفل شده و انقباض لب ها، چونه و گردنش رو میتونست به وضوح ببینه. طوری که اگه ثانیه های بیشتری از سکوتش میگذشت و او جوابی بهش نمیداد، قطعا دستور میداد صندلی رو تو سرش خورد کنن.All Rights Reserved