cute baby
  • LECTURES 219,648
  • Votes 25,700
  • Parties 29
  • LECTURES 219,648
  • Votes 25,700
  • Parties 29
En cours d'écriture, Publié initialement nov. 02, 2020
پسری که به خاطر نجات خواهرش 
برده ی یکی از رئیس های گنگ خلافکار  میشه
                                                                                        .
                                                                                        .    
                                                                                   
                                                                                        . 
                                                                                        .                                 
 "خواهش میکنم اقا شما میتونین اونو نجات بدید؟" 

"خب تو پولی داری که بتونی اونو بخری " جانگ کوک سرش به علامت منفی تکان داد

" پس متاسفم نمیتونم براش کاری کنم" جانگ کوک اروم روی زمین نشست و سرش رو پایین انداخت "لطفا کمکم کنید تا خواهرم رو نجات بدم هر کاری بگید میکنم التماس میکنم "تهیونگ اروم سر جانگ کوک رو بالا اوورد 

و به چشماش نگاه کرد"هر کاری"  جانگ کوک بدون هیچ فکری جواب داد"بله هر کاری فقط لطفا خواهرم رو نجات بدید"تهیونگ خم شد و اروم از زمین بلندش کرد 

  "خواهرت امروز برمیگرده خونه ولی تو دیگه همچین حقی نداری".....
Tous Droits Réservés
Inscrivez-vous pour ajouter cute baby à votre bibliothèque et recevoir les mises à jour
ou
#3اسمات
Directives de Contenu
Vous aimerez aussi
𝘿𝙞𝙙𝙖𝙧 𝙩𝙤/vkook✓, écrit par vkook5858
7 chapitres En cours d'écriture
#Vkook اسم فیک: دیدار تو ژانر:کرک، عاشقانه، ازدواج، اسمات، قدرت ماوراء، ذکر هیولا و روح، امگاورس، هیبرید، امپرگ، هپی اند کاپل:ویکوک وایب: جادویی، ماوراء خلاصه: جئون جونگ کوک پس از فرار از موسسه تحقیقاتی به طور تصادفی در چرخه گرما قرار گرفت و در انجا فروخته شد. هنگامی که اون ناامید بود، توسط یک مرد خوش تیپ نجات یافت دو ماه بعد جونگ کوک متوجه شد که... زمان اپ: بستگی به شما دارم✓ «قبل ازدواج» "جونگ کوک، تو اولین بار منو گرفتی، میخوای با یه تصادف تموم شه؟" "آقا ان روز واقعا تصادفی بود!" تهیونگ ان شخص در اغوش گرفت و گفت: چه تصادفی باشه چه چیزی، باید با من ازدواج کنی! " «بعد ازدواج» "شوهر عزیزم، بزار برای اخرین بار تو را ببوسم" جونگ کوک دهان کمی مترومش را پوشاند و با عصبانیت گفت: نه.. برو، برو"در حالی که به شدت سرخ شده بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فیک ترجمه*
Vous aimerez aussi
Slide 1 of 10
cute baby cover
fiction kookv"vkook cover
BITE cover
my lovely master cover
sweet betrayal cover
_بازیکن شماره هشت : کفگیر بنفش_ cover
وانشاتتتتتتت💦🥵 cover
𝘿𝙞𝙙𝙖𝙧 𝙩𝙤/vkook✓ cover
شـکـشـی cover
Whiskey[ویسکی] cover

cute baby

29 chapitres En cours d'écriture

پسری که به خاطر نجات خواهرش برده ی یکی از رئیس های گنگ خلافکار میشه . . . . "خواهش میکنم اقا شما میتونین اونو نجات بدید؟" "خب تو پولی داری که بتونی اونو بخری " جانگ کوک سرش به علامت منفی تکان داد " پس متاسفم نمیتونم براش کاری کنم" جانگ کوک اروم روی زمین نشست و سرش رو پایین انداخت "لطفا کمکم کنید تا خواهرم رو نجات بدم هر کاری بگید میکنم التماس میکنم "تهیونگ اروم سر جانگ کوک رو بالا اوورد و به چشماش نگاه کرد"هر کاری" جانگ کوک بدون هیچ فکری جواب داد"بله هر کاری فقط لطفا خواهرم رو نجات بدید"تهیونگ خم شد و اروم از زمین بلندش کرد "خواهرت امروز برمیگرده خونه ولی تو دیگه همچین حقی نداری".....