"خداوند انسان را با میل به همجنس بازی خلق نکرده است. کتاب مقدس به ما میگوید که بخاطر گناه است که شخصی همجنس باز میشود" با گفتن این جمله، موعظه رو به پایان رسوند و بدون مکث، به فضای تاریک پشت محراب رفت و به دیوار تکیه زد، تمام مدت بین حاضرین چشم چرخونده بود، اثری از حضور "اون مرد" نبود، از سر آسودگی دم عمیقی گرفت اما بازدمش رو با شنیدن صدای قدمهای محکم هر یکشنبه فراموش کرد! راهروی تاریک با سقف بلندش صدا رو به خوبی انعکاس میداد:«یه چیزی رو میدونی پدر لی؟!» کاملا به کشیش نزدیک شد، نوار سفید رنگ رو از بین یقهاش بیرون کشید و زمین انداخت :«پشیمونم که امروز اینجا منتظرت بودم، کاش علاوه بر شنیدن صدات چهرهات رو هم میدیدم!» چونه کشیش رو گرفت و سرش رو انقدر سریع بالا آورد که صدای مهره گردنش شنیده شد:«چون دوست دارم بدونم بعد از اتفاقی که امروز قرار بیفته ، برای دوباره گفتن این موعظهها صورتت چه حالتی داره؟!» کاپل: چانهو ژانر: انگست، جنایی، رمنس روز آپ : یکبار در هفته، روز نامشخصAll Rights Reserved