فصل اول~ (کامل شده)
«این یه توهم ترسناکه واقعیه!»
-اگه فکر میکنی توهمم...لمسم کن!
«حالا کی گی نیست ها؟»
-من گی نیستم!
+خب حالا کدومش و دوست داری؟
-فکر کنم...با تو بودنو!
خلاصه داستان:
تهیونگ دانشجوی رشته ی فلسفس و اعتقادی به وجود موجودات افسانه ای نداره و از نظرش همه ی اونها چیزی جز تصور نیستند، اما این بین کسی پیدا میشه که تصوراتش و کامل از افسانه ها بهم میزنه و توی رابطش با دوست دخترش سردرگمش میکنه!
Genre : Fanfiction , Romance , Fantasy , Smut
Couple : KookV , Yoonmin
Writer: Nizza
• خلاصه:
ابر انسان هایی بعد از جنگ جهانی برای ماموریت های نابودی و نجات، با ازمایش ها و اموزش های وحشتناک ساخته شدن تا توی هر شرایطی دووم بیارن و چشم و گوش بسته دستورات رو اجرا کنن.
________________________________________________________
- من میتونم ذهنت رو بخونم تهیونگ. میتونم بفهمم داری به رونها یا پوست تیره اما جذابم فکر میکنی. میتونم بخونم داری به اینکه همین الان با چاقوت شاهرگم رو بزنی و از شر تهدید به این بزرگی خلاص بشی، فکر میکنی. ولی نمیخوای حداقل یه بار طعم این رونها رو بچشی؟
تهیونگ با ناباوری خنجر کوچیک رو دور کرد و قدمی به عقب برداشت. باید از این به بعد جلوی این پسر بیشتر...
• 𝐦𝐢𝐧𝐢 𝐟𝐢𝐜
𝐧𝐚𝐦𝐞 : ⓿⓿❻❾
𝐜𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐤𝐨𝐨𝐤𝐯
𝐠𝐞𝐧𝐞𝐫 : 𝐚𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 , 𝐫𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞
𝐰𝐫 : 𝐚𝐧𝐠𝐞𝐥