ℍ𝕆𝕌𝕊𝔼𝕄𝔸𝕋𝔼 | per translation
  • Reads 4,720
  • Votes 1,294
  • Parts 33
  • Reads 4,720
  • Votes 1,294
  • Parts 33
Ongoing, First published Nov 29, 2020
یو کیهیونِ 27 ساله، تخصصِ بیکاری داره. در اصل بیکار نیست و توی چهار سال گذشته، شغلای مختلفی رو تجربه کرده، اما این شغلا طولانی نبودن.
 4سال قبل، کیهیون شغل خوبی داشت، یه کار اداری با یه حقوق عالی، تا وقتی که کمپانی بسته شد و اونا 128 نفر از کارمنداشونو اخراج کردن. از اون روز کیهیون سعی کرد که شغل مناسبی پیدا کنه، ولی با توجه به شرایط اقتصادی، نتونست شغل ثابتی پیدا کنه...
خانوادش هیچوقت این موضوع رو نفهمیدن و کیهیون باید کاری میکرد که اونا مطمئن شن که کیهیون هنوز سرکار میره.
حالا کیهیون با هیون‌وو توی خونه ای زندگی میکنه که متعلق به هیون‌ووعه. به لطف هیون‌وو، اون میتونست بیکار بودنش رو مخفی کنه.

سون هیون‌ووی 28 ساله، متخصص گوش و حلق و بینیه که توی بیمارستان سئول کار میکنه. اون واقعا پسر خوبیه و همه دوست دارن که باهاش باشن، اما اون هنوز سینگله و معتقده که کارهای زیادی توی بیمارستان داره و در کنار اون، هنوز نمیخواد خودش رو درگیر این چیزا کنه.
این دونفر، زندگی روزمره خودشون رو به عنوان دوتا همخونه، یا بعضی وقتا به قول مینهیوک، یه زوجِ متاهل، ادامه میدن.
همه چیز داشت خیلی خوب پیش میرفت، تا زمانی که کیهیون شروع به فکر کرد...

The Original Story Credit:
 @MinnieHaru
 All Chapters will be dedicated to her For her amazing work
 Up time: Sunday
Public Domain
Table of contents
Sign up to add ℍ𝕆𝕌𝕊𝔼𝕄𝔸𝕋𝔼 | per translation to your library and receive updates
or
#3minhyuk
Content Guidelines
You may also like
Atonement / تاوان by Dreamer_A7
35 parts Complete
نام رمان : تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و ذهنش غرق در ناچاری گذشتشه ... گذشته و آینده ای که در نقطه ای ناچارا به هم می رسن ، و اون نقطه سر آغاز حکایت تازه ایست داستان یک امگا و آلفا در روز های بعد از جنگ جهانی دوم جونگکوک امگایی با اراده ای ستودنی ، امگایی که یاد گرفته برای عبور از سنگ های برنده و تیره ی مسیر زندگیش چطور کفش های آهنین به پا کنه .... و کیم تهیونگ ، آلفایی خوش شانس که زندگی هر اونچه که یک مخلوق برای خوشبختی نیاز داره بهش بخشیده ، اما اگه ازش بخوان زندگی رو تو یک کلمه توصیف کنه ؛ پاسخ اون خواهد بود ؛ « خشم » حقیقتی که زیگموند فروید گفت ؛ « افسردگی از جنس غم نیست افسردگی از جنس خشمه » و به راستی بدترین خشم ها ، خشم نسبت به خود هست ! این داستان از هر اونچه که فکرشو بکنی متفاوت تر خواهد بود ! کافیه چند پارت همراهم باشی دوست عزیزم 🌻
THE SECRET HUSBAND  by Helen___Aw
76 parts Complete
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
You may also like
Slide 1 of 10
جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي cover
Amygdala  cover
My Sin cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover
Strong Hold |Vkook| cover
The fifth sense cover
Atonement / تاوان cover
عشق پنهان cover
تُو تنها متعلّق به منی! | Ongoing S² cover
THE SECRET HUSBAND  cover

جيتني مثل الشروق اللي محى عتم الليالي

13 parts Ongoing

تبدأ أحداث روايتي عند البطله نجَـد اللي تكون عايشه في المدينه و بيوم امها وابوها يقررون يسافرون لسبب بنعرفه في الروايه ويخلون البطله وأخوها في بيت جدها اللي في الديره وآخر الليل تقرر تروح عند " البِل " وتحصل البطل جالس مع ناقه ويدخل عليهم جدهم ومن هنا تبدأ الأحداث ...🔥!