"اما هممون میدونیم که من میتونم هرکسیو عاشق خودم کنم" "هاه، هرکسی؟" لویی سرشو تکون داد. "بیاین اینو با یک شرط بندی جالب ترش کنیم، من شرط میبندم که میتونم کسیو پیدا کنم که عاشق تو نشه" "میدونی کی؟" استنلی به اطراف نگاه کرد تا اینکه چشمش به ی نفر خورد. " اره " "کی؟" " هری استایلز " -------------------------- هری اروم و ساکته، هیچوقت دردسری درست نمیکنه. اون دیگه نمیخواد مشکلی برای خانوادهی از قبل خراب شدهش درست کنه. هری حتی دوستی هم نداره چون نمیخواد کسی بدونه چه زندگی بدی داره! لویی بچه پولداری که تو ناز و نعمت بزرگ شده با یه آلت تناسلی بزرگ! اون به معنای واقعی اون چیزو (دیکشو) توی هر کسی فرو میکنه تا چیزی حس کنه... هرچیزی! اون از دوست داشته شدن لذت میبره اما به نظر میرسه که تاحالا کسیو دوست نداشته. بنابراین وقتی شرط بندی میشه لویی باید هری رو عاشق خودش کنه. و هری باعث میشه لویی بدون داشتن سکس های بی معنی چیز جدیدیرو حس کنه. این فقط یک شرطبندی ساده بود...