↝ ᴛɪᴛʟᴇ:
ᝰ* Thousand Autumns
ᝰ* Qian Qiu 🍃🕷
↝ ᴀᴜᴛʜᴏʀ:
ᝰ* Meng Xi Shi 🌱
↝ᴇɴɢʟɪsʜ ᴛʀᴀɴsʟᴀᴛᴏʀ:
ᝰ* Anushi Translation,
Love peace, snowy codex 🍂
↝ ɢᴇɴʀᴇ:
ᝰ* Action, Adventure, Historical,
martial arts, mature, Shounen Ai,
Wuxia 🥀
↝ sᴛᴀᴛᴜs ɪɴ ᴄᴏᴏ:
ᝰ* 128 chapters + 13 extras
(Complete)
↝ sᴜᴍᴍᴀʀʏ :
یان ووشی راهی پر از خون و جنازه را پیموده بود.
او به ذات خوب انسانیت اعتقادی نداشت. حتی بیشتر از آن، او اعتقاد نداشت که شخصی با احساس مهربانی و عدالت زیاد وجود دارد، بدون اینکه از او چیزی بخواهد، بسیار مراقب دیگران باشد.
یک روز، شن چیائو، که رهبر فرقه کوه شوان بود، فرقه شماره یک دائوئیست در زیر آسمان، به یک دوئل دعوت شد اما به نوعی از صخره افتاد.
یان ووشی از پایین آنجا عبور می کرد.
با دیدن شن چیائو که تا حد مرگ به شدت مجروح شده بود، ناگهان ایدهای به ذهنش رسید.
پس از هزاران پاییز، چه کسی میتواند ابدی بماند؟
پسری که به خاطر نجات خواهرش
برده ی یکی از رئیس های گنگ خلافکار میشه
.
.
.
.
"خواهش میکنم اقا شما میتونین اونو نجات بدید؟"
"خب تو پولی داری که بتونی اونو بخری " جانگ کوک سرش به علامت منفی تکان داد
" پس متاسفم نمیتونم براش کاری کنم" جانگ کوک اروم روی زمین نشست و سرش رو پایین انداخت "لطفا کمکم کنید تا خواهرم رو نجات بدم هر کاری بگید میکنم التماس میکنم "تهیونگ اروم سر جانگ کوک رو بالا اوورد
و به چشماش نگاه کرد"هر کاری" جانگ کوک بدون هیچ فکری جواب داد"بله هر کاری فقط لطفا خواهرم رو نجات بدید"تهیونگ خم شد و اروم از زمین بلندش کرد
"خواهرت امروز برمیگرده خونه ولی تو دیگه همچین حقی نداری".....