𝐏𝐥𝐞𝐚𝐬𝐞 𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐆𝐨
  • Reads 12,044
  • Votes 2,674
  • Parts 16
  • Reads 12,044
  • Votes 2,674
  • Parts 16
Complete, First published Dec 05, 2020
─نام فیکشن: ࿐࿔☂Please Don't Go!☂࿐࿔
─کاپل: ییـــژان
─ژانر: رومنس، انگست
─نویسنده: einfach_Eileen
─مترجم: Sebastian🐾🍓
─وضعیت: FULL
 
─عشق اول باید زیبا باشه.اما اگه این عشق بین دو تا دوست صمیمی به وجود بیاد و ندونن که چطور باهاش کنار بیان،چه اتفاقی میفته؟
 سوءتفاهماتی که رخ میده و تصمیمات اشتباهی که گرفته میشه تقریبا همه چیز رو نابود میکنه.

➥All rights reserved to the original author and we are just  translator of this work and permission to translating has already got.
All Rights Reserved
Sign up to add 𝐏𝐥𝐞𝐚𝐬𝐞 𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐆𝐨 to your library and receive updates
or
#51yibo
Content Guidelines
You may also like
➤𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒖𝒓𝒔𝒆 𝒐𝒇 𝒅𝒂𝒏𝒅𝒆𝒍𝒊𝒐𝒏𝒔 by VIIWIX
44 parts Complete
❊نِیم : The curse of dandelions ✘کاپل : ʸᶤᶻʰᴬᶰ 【ژانر : [𝓐𝓷𝓰𝓮𝓼𝓽] - [𝓡𝓸𝓶𝓪𝓷𝓬𝓮] -[𝓢𝓵𝓲𝓬𝓮 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮] -[𝒟𝓇𝒶𝓂𝒶]-[𝓜𝔂𝓼𝓽𝓮𝓻𝔂 ] 】 ◀هپی اند. ⏱پایان یافته . . ★ [تریلر] . . دیدی آدما روزاشونو با امید فردایی بهتر پشت سر می‌ذارن؟ این امید آدما از کجا میاد؟ از کجا مطمئنن فردا قراره بهتر از امروزشون بشه؟ وقتی ازشون بپرسی" فردا چی پیش میاد؟" میگن" ما از فردا خبر نداریم!" مگه میشه به چیزی که "نمی‌شناسید" و "نمی‌دونید" بشه اعتماد کرد و از "خوب بودن اون" مطمئن بود؟ "فردا"یِ روزهایِ من، یه "قاصدک" نفرین شده بود... قاصدکی که من هیچوقت بهش اعتمادی نداشتم. از اون مطمئن نبودم و هیچوقت توقع نداشتم بهم روزای خوبی بده..اما یادم رفت که قاصدک ها همسفر باد میشن... اگه قاصدک نفرین شده‌ی من پر پر بشه... چه اتفاقی برای من می‌افته؟ قطعا از این نفرین نجات پیدا نمی‌کنم. چون این نفرین... زندگیه منه!!
15 minutes extra time : پانزده دقیقه وقت اضافه by Supernatural313
12 parts Ongoing
📌وضعیت: پایان یافته.⌛🖤 L⚽VE : +درسته که ما پایان قشنگی نداشتیم؛ اما داستان قشنگی داشتیم... و همین برای فراموش نکردنت کافیه... نمیدونم کجایی، چیکار می‌کنی، حالت چه طوره... ولی دوست دارم همیشه برات بهترین باشه.... یادته ما باهم چه قدر برای رویاهامون تلاش می‌کردیم؟ یادته چه قدر راجع به زندگی گپ می‌زدیم؟ حالا سرنوشت اینطوری رقم خورد که از هم جدا باشیم، امیدوارم به رویاهات و آرزو هات برسی:) تولدت مبارک...|۵اوت۲۰۱۹ #S_M_H : خطا... صدای سوت داور و نگاه آلوده به اخم بازیکن ها به سمت شماره هفت، بازیکن خط دفاع وانگ ییبو : ییبو هیچ معلومه چند وقته چت شده؟ رفیق چهارساله‌اش با نگرانی و درحالی که دست بر شانه او گذاشته بود و پرسید نگاه ییبو اما به اطراف! گویا زمین به دور سرش می‌چرخید و همه چیز را به محوی می‌رفت همه چیز به جز مربی جدید! او را چه شده بود جز عشق؟ عشقی که با گذشت چهار سال هنوز در کنج قفسه‌ی سینه‌اش می‌تپید، عشقی که هیچ‌گاه جسارت بیان‌اش را پیدا نکرد آخر او همیشه خط دفاع بازی می‌کرد نه حمله! از دور عاشق شد و پیش از آنکه جسارتی در دل بکارد عشق‌اش را در ازدحام شهر گم کرده بود؛ او از آن جا رفته بود، رفته بود و اما حالا...او اینجا بود! اینقدر نزدیک... ⚽ چند شات همراه من بشوش همراه عشقی درمیان زمین چمن فوتبال
Shine in the dark by haniehislamy
37 parts Ongoing
کاپل : yoonmin _ Kookv , Vkook _ ? ژانر : 1 : فول تخیلی ، امگاورس ، سلطنتی ، انمیز تو لاورز ، اسمات 2 : تراژدی ، انگست ، دارک رمنس 3 : سفر در زمان ، رمنس ، هپی اند (همراه با تصویر) از دستش ندید که خاص ترین فیکه ! 🌓 در سرزمین پارادایس ، همه با یکی از نژاد های شش گانه متولد میشدند.... آب... آتش... باد.... خاک.... نور... و تاریکی ! چی میشه اگه پادشاه جونگکوک ، آلفای اصیلی که پرقدرت ترین نژاد یعنی نور رو داره برای به دنیا آوردنِ ناجیِ سرزمین ، دنبال جفت حقیقیش بگرده؟ و چی میشه اگه جفت حقیقیش ، تهیونگ باشه؟ یه آلفای اصیل از نژاد تاریکی.... درست نقطه ی منفورِ مقابلش ! **** _ ازت متنفرم... _ همچنین! و لحظه ی بعد ، لبهاشون روی هم کوبیده شد.‌‌... ****** قلبی که هیچ وقت نمی‌تپید ، حالا ضربان داشت..... دیدنِ اُمگایی که شورِ زندگی از وجودِ درخشانش میبارید ، یخِ قلبِ پادشاه مین ، بیرحم ترین پادشاهِ تاریخ رو شکسته بود ! _بعد از دیدنِ انعکاس ماه توی چشمهات ، قلب مُرده ی من لرزید....حالا دیگه اون قدرتم نیست.... بزرگترین نقطه ضعفمه.... ! لطفاً ازم نترس پرنس.... من هیولا نیستم ! ****** سوال اینجاست‌‌.... ناجیِ پارادایس کی میتونه باشه ؟؟ ****** قسمت اول : درخشش ... اینجا بهشتِ منه ! قسمت دوم : تاریکی... منو از این جهنم نجات بده ! قسمت سوم : .....؟ [توی این فیک همه چیز میدرخش
𝙈𝙚𝙩𝙖𝙣𝙤𝙞𝙖 by MinSaya0_0
7 parts Complete
𝙈𝙚𝙩𝙖𝙣𝙤𝙞𝙖 | 𝙈𝙞𝙣𝙞 𝙁𝙞𝙘𝙩𝙞𝙤𝙣 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: 𝙔𝙞𝙕𝙝𝙖𝙣 , 𝘽𝙅𝙔𝙓 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝙊𝙢𝙚𝙜𝙖𝙫𝙚𝙧𝙨 , 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚 , 𝙎𝙢𝙪𝙩 ~ جان: "من.. خب.. نمیدونم چی بگم.. صبر کن از کجا اسممو میدونی؟" پسر: "من همه چیزو راجبت میدونم جان ، شیائو جان ، ۲۸ سالته ، پدرت جز تاجرای قدرتمند چینه و به خانواده رهبر پک اینجا نزدیکه ، یه خواهر کوچکتر و یه برادر بزرگتر داری ، از یه پدر و مادر آلفایی و خواهر و برادرتم آلفان اما تو امگایی ، به کشیدن چیزای مختلف روی کاغذ علاقه ی زیادی داری ، متنفری ازینکه به خاطر امگا بودنت ضعیف میدوننت و به هیچ وجه یه امگای مطیع نیستی ، بازم لازمه ادامه بدم؟" جان: "هی هی تو کی هستی؟" پسر: "شاید یکی که از ۱۷ سالگی دوستت داره..؟" ~ های. زیاد جرعت نداشتم فیکشنامو تو واتپد آپ کنم چون یکم نگران کننده‌ست که دیگران اهمیتی به چیزی که نوشتی ندن ولی خب دلو زدم به دریا و اونقدرم امید ندارم که بهش خیلی توجه شه.. ممنونم ازتون اگه میخونیدش🥲😂💜
You may also like
Slide 1 of 10
stalker|kookmin cover
Moulin Rouge❤️ مولن روژ cover
➤𝑻𝒉𝒆 𝒄𝒖𝒓𝒔𝒆 𝒐𝒇 𝒅𝒂𝒏𝒅𝒆𝒍𝒊𝒐𝒏𝒔 cover
مَن‌ْخُـوبَـــ‌شِکَستَم‌ــمْ ...|... I AM brOKen cover
15 minutes extra time : پانزده دقیقه وقت اضافه cover
𝐵𝓁𝓊𝑒 𝑅𝑜𝓈𝑒  cover
ستاره سرنوشت cover
Shine in the dark cover
𝙈𝙚𝙩𝙖𝙣𝙤𝙞𝙖 cover
seven⁷ cover

stalker|kookmin

51 parts Ongoing

﹝استاکر﹞ *یک پیام جدید از ناشناس مشکیه بیشتر بهت میاد کاپل: کوکمین ژانر: اسمات ، مدرسه ای ، فیک چت ، هارش وضعیت: در حال اپ نویسنده: پارک کارینا