ابتدا هیچ بود و هیچ، سپس خاموشی و جاوادن و بعد از آن سرزمین متحد.. اتحادی بر علیه عشق. نگاهم به آن طرف میدان افتاد، چشمانش مرا طلب میکرد و لبانش نامم را بر لب میآورد. نگاهم را دزدیدم، به سرزمینم چشم دوختم و بعد از آن به زمین سرد. دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، از آسمان خون میبارید و میدان بوی خاک خون خورده میداد. به چشمان اشکین او نگاه کردم و بدون اندکی درنگ فریاد زدم، حمله! برای اولین بار میترسیدم. ☄عشق شبیه چیه؟☄ ✦حتما مقدمه رو بخونید تا خلاصه داستان رو متوجه بشید✦ کاپل:یونمین_ویکوک_نامجین ژانر:تخیلی(گرگینه-خوناشام) ✷تمام شده✷ ᏯᏂᎯᎿ iᎦ lᏫᏉᏋ liᏦᏋ? Yoonmin Vkook NamjinAll Rights Reserved