28 أجزاء مستمرّة شاهزاده تهیونگ، بین دوراهی ازدواج با شخصی که نمی شناختش و جنگ، رفتن به جنگ رو انتخاب کرد. البته که با صد سرباز هیچ شانس پیروزی نداشت اما هیچوقت انتظار نداشت اسیر بشه، توی قبیله ای که به خونش تشنه بودند!
_شاهزاده بودم، اما حالا اسیر آغوش دشمنم شدم و بدتر از اون، داره خوشم میاد! چون من توی بستر مردی بیدار میشم که باید خونش رو میریختم. اما اون من رو مثل معبودی پرستش میکنه؛ هر شب روی زانوهاش. غرورم شکسته، زنجیر ها به تنم، اما چیزی که بیشتر از همه عذابم میده؛ نرمی لبخندشه... لب هایی که قبل از بوسیدنم، من رو به نالهای از جنس شهوت وادار میکنن.
👑
"زیر سایهی موذی و توصیف ناپذیریش در انتظار یشمی چشمهات خواهد موند!"
𝘊𝘖𝘜𝘗𝘓𝘌: 𝘒𝘖𝘖𝘒𝘝
GENRE: omegavers, smut, Historical, DARK ROMANCE🏴