"میتونی بیای دنبالم؟" همه ی این ها خیلی سریع اتفاق افتاد، درست مثل حلقهای از هجاها در دهان کسی. "من توی ایستگاه گانگدونگ گو ـم." مینهو هوفی کرد. احساس دلخوری زیر پوستش سوزن سوزن میشد. "اگه فقط متنظر قطاری-" "پلیس،" سونگمین حرفش رو قطع کرد. اون حتی ذره ای هم پشیمون به نظر نمیرسید. "ایستگاه. ایستگاه پلیسم. من-" دوباره سکسکه کرد و تن صداش رو پایین آورد، یه جورایی انگار داشت مسخره میکرد. "بازداشت شدم." دو هفته بعد از بهم زدنشون، لی مینهو تبدیل به اولین تماس کیم سونگمین میشه.