با تمسخر گفت: فکر می کنی من با آدم بدبختی مثل تو قرار میذارم؟ تو حتی پول نداری من رو ببری بار محبوبم... اوه یادم رفته بود تو توی اون بار یه پیشخدمت ساده ای
اینا حرفایی بود که شیائو ژان از لی ونهان شنید. اینکه فقط یک دانشجوی ساده بود و عاشق یکی از پسرهای ثروتمندی که همیشه می اومد محل کارش شده بود.
لی ونهان از اینکه اون می تونست بهترین دوست پسر دنیا باشه خبر نداشت و ژان باید اینو نشونش می داد. بخاطر همین تصمیم گرفت از طریق وانگ ییبو شانسش رو امتحان کنه. بهترین دوست ونهان.
چه اتفاقی می افته اگه ییبو پیشنهاد قرار گذاشتن با ژان رو قبول کنه؟ آیا ییبو قربانی میشه؟ آیا می تونه ژان رو عاشق خودش کنه؟ یا شاید ژان زودتر از اینکه ییبو عاشقش بشه بتونه ونهان رو به دست بیاره؟Todos los derechos reservados