12 chapitres Terminé [کاملشده]
تهیونگ پسری کنجکاو که نفهمید چطور سر از جنگلی مخوف و ترسناک درآورد و سرنوشتِ زندگیاش رو تغییر داد...
پا داخل کلبهای متروکه گذاشت و از همون نقطه، اسارتِ عشق رو به نام خودش زد.
.
.
_ نمیخوام صدای قشنگت که با لرزوترس، ازم خواهش میکنه تا آزادش کنم رو، بشنوم تهیونگ. تو آزاد نمیشی؛ بلکه آزادانه داخل قصر من جولان میدی و لذت میبری. عالی نیست، پسرک بهاریِ من؟
ـــــــــــــــــــــــــــــ༺Emerald༻ــــــــــــــــــــــــــ
✤ganer: Romance, Angst, Fantasy, smut
✤Couple: Kookv
Telegram: @lunenoire_6
~𝓜𝓸𝓸𝓷𝓼𝓪𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓼 𝔂𝓸𝓾♡