[Completed]
زمان چطوری میگذره؟ تاحالا بهش دقت کردی؟
او میگه آروم میگذره چون وقایع دیشب انگار چندصد سال پیش رخ داد و من میگم سریع میگذره چراکه انگار همین دیشب بود که اون بدبختِ نیمهجون رو در ناکجا دفن کردیم.
از مجموعه داستان های "سمفونی درد"
Sign up to add فروغ! to your library and receive updates
or
[Completed]
زمان چطوری میگذره؟ تاحالا بهش دقت کردی؟
او میگه آروم میگذره چون وقایع دیشب انگار چندصد سال پیش رخ داد و من میگم سریع میگذره چراکه انگار همین دیشب بود که اون بدبختِ نیمهجون رو در ناکجا دفن کردیم.
از مجموعه داستان های "سمفونی درد"
" فقط یه لحظه... بذار فراموش کنم که تو گناهِ منی، بذار ببوسمت و بعد... تو جهنم با این لحظه زندگی کنم."
به آرومی زمزمه کرد و لبهاش رو روی لبهای داغ جونگکوک فشرد، دستهای زخمیش رو دوطرف صورت مردونه...