کاش یه پاکن و یه مداد بود که میشد باهاش یه چیزاییو از زندگیت حذف کنی و یه چیزاییو بهش اضافه کنی.. توی جای اشتباهی از زندگیم وایسادم و فقط عقربه های ساعتن که دقایقو طی میکنن. بعضی وقتا به این فکر میفتم که خوشحالیام بیشتره یا ناراحتیام؟ ولی هیچ وقت به جواب درست نمیرسم. جوابی که برام پررنگ بود ناراحتی بود ولی هنوز یه قسمت از من میخواست باور کنه که خوشحالیا و ناراحتیام حداقل هم اندازند. نه جای عقب رفتن دارم و نه توانایی به جلو حرکت کردن.. شاید تو یه چاله گیر افتادم و منتظرم یکی بیاد کمکم کنه؟