𝐒𝐮𝐦𝐦𝐚𝐫𝐲 ➪
همینجور که اون کوچولو رو مالش میداد زبونش رو روی لباش کشید. با صدایی که به خاطر بزرگ شدن غول زیر شلوارش بم شده بود دم گوش پسر کوچیکتر زمزمه کرد..
_من مثل اون عاشق های رمانتیک توی فیلما بهت نمیگم " قول میدم آب تو دلت تکون نخوره! "
من میخوام با من آب تو دلت تکون بخوره..!
همینقدر جدید و هیجان انگیز.. انقدر که قفسه سینه سفید لعنتیت زیرم بالا پایین شه.. انقدر که وقتی اون کوچولو رو نوازش میکنم زیر دلت پیچ بخوره.. انقدر که بدون اینکه بهت دست بزنم ناله هات کل اتاق رو پر کنه.. انقدر که وقتی دارم داخلت میکوبم اون ورودی صورتی کوچولوت برام نبض بزنه..
من اینجوری عاشقتم!
جوری که دقیقا آب تو دلت تکون بخوره..!
_خوب نگاه کن.. خوب ببین لوسیفر چجوری کل رویاهات رو به باد میده!
_داری قوانین مون رو زیر پا میزاری!
+قانون! قانونی توی رابطه مون وجود نداره.. مگرنه همون قانون بهت اجازه نمیداد منو به زور اینجا نگه داری..!
_اگه تو لوسیفری، پس من میخوام تو جهنم باهات بسوزم..
𝐅𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧 ➪ 𝖫𝗎𝖼𝗂𝖿𝖾𝗋 𝖯𝖢𝖸
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞 ➪ 𝖢𝗁𝖺𝗇𝖻𝖺𝖾𝗄, 𝖧𝗎𝗇𝗁𝖺𝗇, 𝖪𝖺𝗂𝗌𝗈𝗈
𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞 ➪ 𝖬𝖺𝖿𝗂𝖺, 𝖠𝖼𝗍𝗂𝗈𝗇, 𝖱𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾, 𝖲𝗆𝗎𝗍, 𝖠𝗇𝗀𝗌𝗍
𝐂𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥 ➪ @BreathUnderTheSea
𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 ➪ Nabii
Vkook_الماس خاکستری
ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم
دردناک تر بود
•امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت.
صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود
زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!•
هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند
و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند.
آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟!
___________________________________________
با چهره ی بی حسش بهش زل زد
_ داری بد میکنی امگا
لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت:
ـ هم از خودت هم از کل زندگیت متنفرم..
وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت:
_ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!..
writer:Meral
Cuple:Vkook
Genre:Dark-romance, psychological fiction,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫
A-mperg