•¬کاپل: چانبک •¬ژانر: تخیلی | امگاورس | فانتزی | مدرسه ای •¬خلاصه: بکهیون جانشین پدرش بود، یک آٖٖلفای حقیقی، پسر بازیگوشی که توی بیشتر مدرسه شناخته شده و محبوب بود. حتی پسرخاله اش یشینگ هم به این موضوع که بکهیون جاذبه ی عجیبی برای جلب توجه بقیه داشت اعتراف کرده بود و معتقد بود این شانس بکهیون توی زندگیشه. بکهیون پسر سر به هوایی بود، توی روستای چودونگ که یکی از توابع استان جئونسانگام-دو محسوب میشد،زندگی میکرد. ادم های عادی، روزهای یکسان، زندگی همینقدر یکنواخت در روستایشان جریان داشت تا وقتی که امگایی به پدرش پناه اورد و ازش اجازه خواست برای مدتی توی روستاشون زندگی کنه، به خونه ی ارثی مادریش برگشته بود. همون خونه ی قدیمی بی استفاده ای که بکهیون هر روز برای رفتن به مدرسه از کنارش رد میشد و فکر میکرد این خرابه اصلا بدرد میخوره؟ و وقتی اون امگا به اصرار پدرش به مدرسه ی اونها اومد، این بکهیون بود که نمیتونست جلوی خودش رو بگیره تا بیشتر نشناستش،چیز عجیبی درباره ی امگای قبیله ی پارک وجود داشت که میخواست پیداش کنه و محض رضای هرکسی که میشناسید، اون بیون بکهیون بود! محال بود از انگیزه ی تازه و هیجان جدیدی که روبه روش تجربه میکرد، دست بکشه. ═ ∘♡༉∘ ═ #GamerAll Rights Reserved