مین شوگایی که در قرن ۲۰ام زندگی میکنه با همزاد خودش مین یونگی که پادشاه چوسان هست دیدار میکنه... بنظرتون چه اتفاقاتی میافته؟
کاپل: یونمین
ژانر: اسمات، انگست، جهانهای موازی، عاشقانه.
_ من هیچ وقت عاشق تو نشدم!
من عاشق یه دروغ شدم.
من یه دروغ رو باور کردم و اجازه دادم تو وجودم تزریق بشه.
اجازه دادم از قلبم ریشه بزنه.
فکر میکردم منم دارم همراهش رشد می کنم.
فکر میکردم...بالاخره حالم خوبه.
من احمقی بودم که میدونست داره حماقت میکنه فقط نمیخواست هیچ وقت حقیقت رو قبول کنه.
اینکه " من هیچ وقت رشد نکردم!
و دروغات...
زهر تلخی بودن که فقط با وجود تو شیرین میشدن."
______________________________
به قول یه کرکتر تو یه فیلم ایرانی که تا اطلاع ثانوی در حال پخشه " هیچ چیز، شرط هیچ چیز نیست"
گذشته ها تغیر میکنن و تبدیل به اینده ای میشن که برای ما غیر قابل شناخته.
هرکسی یه گذشته ای داره، درسته؟
مثل مین یونگی.
یونگی حتی هشت ماه از زندگیش زد و مسئول پرونده قتل یه قاتل سریالی به نام"jk" جی کی شد تا فقط خودش رو مشغول کنه و به گذشته فکر نکنه.
شاید مسخره باشه ولی یونگی برای فکر نکردن دست به هرکاری میزنه.
اما یونگی خبر داره که درست مثل زندگیش خواب هایی که دیده قراره به تعبیر معکوس دربیان و به جای اینکه اون، قاتل رو دستیگره کنه، خودش گیر قاتل میفته؟...
کاپل اصلی: کوکگی کاپل فرعی: ویمین
ژانر: جنایی پلیسی_راز الود_انگست_ اسمات_ تجاوز