این داستان راجب دوتا معلم ماست به اسم سلمی پورصبا و فاطمه علی نژاد این دو بزرگوار عاشق همن ولی فاطمه با قصاب محله ازدواج کرده و میخاد فرار کنه برای همین سلمی بهش کمک میکنه تا فرا کنه و...
وقتی که از نقطه امنت فاصله میگیری و به یک کشور غریب سفر میکنی برای تحصیل با چالش هایی رو به رو میشی که ممکنه خیلی سنگین و طاقت فرسا باشه.
اما هممون شنیدیم که اگر چیزی تو رو نکشه قوی ترت میکنه اما در عین حال ممکنه در کنار این اتفاق ها که طاقت فرساست اتفاقات خیلی خوب و سرنوشت ساز برات رقم بخوره که فکرشو نمی کردی 💫✨
پس بیاید توی دل این داستان تا ببینیم که چه اتفاقاتی برای دختر داستان ما رقم میخوره🤍🕊️