You can't trust me! [L.S]
  • Reads 14,154
  • Votes 1,919
  • Parts 8
  • Reads 14,154
  • Votes 1,919
  • Parts 8
Complete, First published Feb 21, 2021
Mature
[Completed]

《اگه کسی ازم بپرسه "زندگی چطور پیش میره؟"
من میشینم و داستان ۳روز از عمرم رو دوباره و دوباره براش تعریف میکنم.
چون زندگی پوچ و نامفهوم من خلاصه شده تو همون ۳ روز!
زندگی من فقط و فقط شامل ۳روزه! قبل و بعدش صرفا ‌بودنِ محضه... بودنی که هر ثانیه اش برام عذاب بوده وهست!
اینکه چطور توی ۳روز دوباره متولد شدم و بعد... زنده بگور! طوریکه به یکباره روح پلیدم جوانه زد و نفسی گرفت؛
جوانه هایی که قبل شکفتن و سبز شدن، روی تنم خشکیدن و من رو تا ته خاک کشوندن!
۳روزی که مدام ازش فرار میکنم!
هنوزم طعمش نوک زبونمه، حسش میکنم و حسرتش رو میخورم!
ولی هنوز هم نفهمیدم،
تلخ بود یا شیرین؟!
هرچی که بود، من هنوز هم زخمهاشو به دوش میکشم... زخم هایی که از وجودشون دوباره جون میگیرم و با به یاد اوردنشون دوباره میمیرم...》

⚠️این داستان صحنه هایی داره که ممکنه با روحیات هرکسی سازگار نباشه
All Rights Reserved
Sign up to add You can't trust me! [L.S] to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
H568 [L.S] by darkblue_94
61 parts Complete
[Completed] سرفه های پی در پی امونشو بریده بود و حتی نمیتونست درست نفس بکشه.ربات های خالی از احساسی که توی روپوشای سفید، اسم دکتر رو به یدک میکشیدن دور تا دور اون مکعب فلزی ایستاده بودن و منتظر جواب آزمایشی بودن که درحال انجام بود. قطره های ریزو درشت عرق روی صورتش به چشم میخورد و حس میکرد که تمام محتویات معده ی خالیش داره برمیگرده.به جلو خم شد و جریان پر فشار خونو حس کرد که داشت روی صورتش میدوئید و توی چشماش متمرکز میشد. هیچ کدوم از اون ادم اهنی های روبه روش جوابشو ندادن‌.همه چیز براش غیر قابل تحمل شده بود و فریاد های دردمندش توی اون مکعب فلزی سرد ، پژواک پیدا میکرد و کسی جوابشو نمیداد. دندوناشو روهم فشار میداد و فکش قفل شده بود.قطره اشکی از چشمای اون پسر سر خورد و همه غیر از خودش متوجه شدن که سرخی خون داره روی صورتش سر میخوره و ردی به جا میذاره. از درد داد فریاد زد و بیشتر توی خودش جمع شد.هربار که سرفه میکرد ، بیشتر حس میکرد که نمیتونه نفس بکشه. تا اینکه همه ی محتویات معدشو بالا اورد و وقتی چشماشو باز کرد رنگ جیغ خون رو دید که با سفیدی ملحفه تختش ،تضاد داشت. صدای ضربان قلبی که هر لحظه توی گوشاش ضعیف تر میشد و دیدی که که تار از همیشه بود ، یه چیز رو ثابت میکرد. _قربان بیمار ایست قلبی کرد.
You may also like
Slide 1 of 10
A remedy for a broken heart[L/S][Z/M] cover
4:48 [Ziam Mayne Version - Completed] cover
Tumblr Boy|L.S (Persian Translation) *Completed* cover
Bring me to life cover
Amor cover
Sinner Clean haned (Narry)(persian) cover
H568 [L.S] cover
HOT HUSKY  cover
Bʟᴀᴄᴋ ʟᴇᴀᴅᴇʀ [L.S](z.m){omega.vrs} C.O.M.P.E.L.E.T  cover
Anhedonia cover

A remedy for a broken heart[L/S][Z/M]

42 parts Complete

"بوک کامل شده" دارویی برای قلب شکسته........ و زندگی ای تاریک و سرد....... کی میتونه اون دارو باشه؟...... کی میتونه اون زندگی رو تغییر بده؟؟؟....... کی میتونه اون آدم مرده رو زنده کنه؟؟........ کی؟؟......... • • • • • • • • این فف دارای صحنه های:🔞،خشن،قتل،کمی فان و دارک می باشد..... لطفا اگه خوشتون نمیاد نخونین🤝