تهیونگ...... من میخوام شیرین ترین ،خوشمزه ترین و خوشگل ترین کندی های دنیا رو برای اولین بار توی جهان درست کنم . کندی هایکه هر کس با خوردنشون بفهمه که دستای که سازنده ای این خوشگلای خوشمزه بودن زندگی به همون اندازه شیرین و زیبا کنار مردش داره . تهیونگ لاله ای گوش کوچولی جیمین رو بوسید و کنار گوشش زمزمه کرد . دنیا شیرین ترین کندی جهان رو داره جیمین نیازی نیست که تو بسازیش . جیمین با اخمی که بین ابروهای بانمکش جا خوش کرد به سرعت به سمت تهیونگ برگشت و توجه ای به چونه ای تهیونگ که روی شونه اش بود و با این حرکت صدای بدی از برخورد دندوناش داد و تکیه گاهشو از دست داد نداد. دماغ کوچیک و نازشو تو هم کشید و صداشو رو کله اش انداخت . یااااا کیم تهیونگ چطور میتونی اینقد ادم زشتی باشی ؟ واقعاکه چرا همیشه گند میزنی به رویاهای من . تهیونگ که خنده ش کاملا خشک شده بود و با دست چونه دردناکش رو گرفته بود با ناله لب زد . خدایی من باورم نمیشه ، اههههههه من یه روز از دست تو به فنا میرم جیمین . خیر سرم میخواستم با احساس حرف بزنم منظور من از کندی تو بودی پسره ای خنگ . جیمین با چشمای که درست شبیه به سکه شده بودن با بهت گفت . واقعا ؟ با تهدید چشم هاشو ریز کرد و لب زد هییی اقای لنگ دراز دروغ که نمیگی ؟ و در ادامه بدون اجازه دادن بAll Rights Reserved