•¬کاپل: کایسو | چانبک •¬ژانر: جنایی | اکشن | اسمات •¬خلاصه: صدای میلههای آهنی ای که در نزدیکیش درحال تکون خوردن بودن رو میشنید... هیچ درکی از موقعیتی که داخلش قرار گرفته بود نداشت و تنها کاری که از دستش برمیومد باز کردن پلکهای بیجونش بود. به محض باز شدن چشم هاش نور شدیدی که منشاش لامپ سفید رنگ نصب شده روی سقف اون مکان مخوف بود، بهشون تابید. آب دهنش رو قورت داد و گلوی خشک شدهاش رو کمی تر کرد و نگاه گنگی به اطراف انداخت. سردردش شدید شده بود اما بازهم با این حال نمیتونست ذهنش رو از ترسی که حالا تک به تک سلول های بدنش رو در بر گرفته بود پرت کنه! چشمهاش به خاطر ضعف شدیدی که داشت سیاهی میرفت اما با این حال با کمک نوری که از لامپ نصب شده بالای سرش میتابید، بهش کمک میکرد تا کمی فضای بی روح و ترسناک اطرافش رو بینه... ═ ∘♡༉∘ ═ #MHIAll Rights Reserved