𝐌𝐔𝐓𝐄(𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤)
  • مقروء 6,399
  • صوت 1,463
  • أجزاء 12
  • مقروء 6,399
  • صوت 1,463
  • أجزاء 12
إكمال، تم نشرها في فبر ٢٧, ٢٠٢١
─نام فیکشن: ࿐࿔🎶MUTE🎶࿐࿔
─کاپل: تهـــکوک
─ژانر: رمنس، درام
─نویسنده:   namjoon 1994
─مترجم: Sebastian 🐾🍓
─وضعیت:FULL

─𝒎𝒖𝒕𝒆
𝒎𝒚𝒐͞𝒐𝒕/
𝒂𝒅𝒋𝒆𝒄𝒕𝒊𝒗𝒆 
اجتناب از حرف زدن یا لال شدن موقت

داستانی در مورد کیم تهیونگ، پسری دوست داشتنی که فقط از طریق نوشتن تو دفترچه اش با دیگران صحبت میکنه و جئون جونگ کوک عکاس مشتاقی که فقط به کمی کمک احتیاج داره تا بتونه جایگاهش رو تو این جهان پیدا کنه.


❌فصل دوم با عنوان UNSPOKEN شروع شده ❌

➥All rights reserved to the original author and we are just  translator of this work and permission to translating has already got.
جميع الحقوق محفوظة
قم بالتسجيل كي تُضيف 𝐌𝐔𝐓𝐄(𝐓𝐚𝐞𝐤𝐨𝐨𝐤) إلى مكتبتك وتتلقى التحديثات
أو
#362romance
إرشادات المحتوى
قد تعجبك أيضاً
THE SECRET HUSBAND  بقلم Helen___Aw
76 جزء undefined أجزاء إكمال
[Completed] کیم تهیونگ و جئون جونگکوک ازدواج کردن... اما اونا دو ساله که همدیگرو ندیدن...اونا فقط یکبار تو کل زندگیشون همو دیدن و اونم روز عروسیشون بوده ولی به همدیگه با دقت نگاه نکردن جونگکوک اسم شوهرش رو می‌دونه...چون این اسمیه که همه جا به عنوان سرپرست قانونیش ثبت شده ولی تهیونگ، اون حتی اسم همسرشم نمیدونه... تهیونگ کانادا زندگی میکنه و هر ماه مبلغ زیادی رو به یه حساب خاص منتقل می کنه ... جونگکوک دانش آموزی توی سئوله...همه توی کالج، حتی معلم ها هم ازش می ترسن...اون چیزی نمیگه و فقط با مشت حرف می زنه و برای همه قلدری میکنه... هیچکسی توی کالجش راجب خانوادش چیزی نمیدونه، اونا فقط دیدن که پسر سوار ماشین های اسپرت گرون قیمت میشه و لباس های گرون میپوشه. اون یه اکیپ دوست داره که به همون اندازه لوس و بدجنسن اما از خانوادش چیزی نمیدونن‌. جونگکوک میخواد طلاق بگیره. هرکاری می‌کنه تا طلاق بگیره...اون از ازدواج متنفره...اون مثل یه پرنده آزاده... ولی... چی میشه اگه کالج یه مهمونی برگزار کنه... یه جونگ کوکِ مست بدون اینکه بدونه با شوهرش میخوابه...؟؟؟؟؟؟ چرا تهیونگ به سئول برگشت...؟؟؟؟؟ واکنش اونا در مورد شناخت همدیگه چیه...؟؟؟؟؟ Genre: romance, angst, fluff,smut, melodrama, mafia Couple: Vkook Translator:Helen___Aw Writer: bora95purple 🥇 Romance 🥇 Taehyung 🥇 Vkook 🥇Fanfiction 🥇boyxb
𝗔𝗹𝗼𝗻𝗲 ᵥₖₒₒₖ بقلم Moonmjm
13 جزء undefined أجزاء مستمرة
تهیونگ و جونگ کوک با وجود یه بچه قصد طلاق دارن و وکیل تهیونگ، جیمین برادرشه و وکیل جونگ کوک، شوگاست. حالا هیونگا قصد دارن این زوج رو از فروپاشی نجات بدن، ولی این وسط یه مشکل مهم به وجود میاد که... جونگکوک بعد از طلاق میفهمه که یه بچه توی راهه... ساید اصلی این بوک معماییه و بعد از بیشتر از شیش هفت پارت، ما تازه وارد بخش معمایی و اصلی داستان میشیم، لطفا صبور باشید، چون به یه سری چیزها و مقدمات نیازه تا وارد بخش اصلی بوک بشیم. قسمتی از بوک: -اگه دلتنگش شدم، سیگار میکشم. *چرا؟ معتاد سیگار شدی تهیونگ؟ -معتاد کسی شدم که رایحش نیکوتینه. جونگ کوک سیگار منه و من معتادش شدم هیونگ. ••••• : ما با یه قاتل زنجیره‌ای طرف نیستیم، ما با شیاطین طرفیم. •••• -این پسربچه همون نیست که توی صحنه‌های قتل همیشه حاضر میشد؟؟ +میخواید بگید یه پسربچه تونسته همچین کارهای وحشتناکی انجام بده؟ این اصلا با عقل جور درنمیاد. -این پسربچه هر چی و هر کی که هست، یه ربطی به این جنایتا و جنایتکار داره. کاپل اصلی: ویکوک کاپل فرعی: نامجین و ❓ ژانر: انگست_معمایی_امگاورس_رمنس_درام_امپرگ شاید اول داستان کسل کننده به نظر بیاد؛ اما، زود قضاوت نکنید؛) نویسنده: mahsa
ℂ𝕣𝕒𝕫𝕪 𝕂𝕚𝕞 بقلم ImLuna_moon
43 جزء undefined أجزاء إكمال
[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] Over thinking:⇘ به حالتی گفته می‌شود که شخص نشخوار فکری دارد و به کم‌اهمیت ترین چیز ها، ساعت ها فکر می‌کند. کیم تهیونگ تقریبا از دبیرستان با این مشکل مواجه شده بود و حالا که ۲۱ سالش بود، دیگه نمیتونست تحملش کنه..همه ی اطرافیانش ازش دوری میکردن و هیچکس برای اون باقی نمونده بود. با این اوصاف به شدت منزوی شده بود و احساس افسردگی می‌کرد. پس چرا باید زنده میموند؟ به چه امیدی؟! شبی که تصمیم به خودکشی گرفت، از اونجایی که کسی از اطرافیانش مشتاق شنیدن حرفهاش نبود، تصمیم گرفت که برای آخرین بار به یک شماره ی ناشناس پیام بده و آخرین حرفهاش یا درواقع نشخوار های ذهنیش رو بگه.. ✩.・*:。≻───── ⋆♡⋆ ─────.•*:。✩ ⏤͟͟͞͞✫Name: Crazy Kim [کیمِ دیوانه] ✬Genre:Romance, Fun, Psychological, Fake chat, Fluf ✰Couple: Vkook/Kookv 𖤐Writer: Luna🌙 ◈Start:1400/12/20 ◈End:1401/01/13 ░این فیکشن هیچ ارتباطی به زندگی و شخصیت واقعی آرتیست ها ندارد! همچنین فاقد اسمات است دوست عزیز🦭
Miracle Happened💫 بقلم Saghar_Stories
33 جزء undefined أجزاء إكمال
یتیم خونه هایبرید ها ... جایی که گونه های مختلف هایبرید رو بزرگ میکنن تا وقتی ۱۸ سالشون شد اونهارو بفروشن ... اما بکهیون نمیخواست به این سرنوشت دچار بشه برای همینم وقتی ۱۴ سالش بود تصمیم به فرار گرفت اما یه ملاقات اتفاقی باعث شد یه خرگوش کوچولوهم تو این فرار شریک بشه اما بعد از گذشت ۱۵ سال بکهیونِ پاپی معتقده که درست ترین کار زندگیش بزرگ کردن خرگوشیه که با خودش فراری داده چون جونگکوک معجزه بکهیون بود 💫 □■□■□■□■□■□■□■□ -من ... یعنی کلا همه هایبریدا ... از جهش های ژنی نوع خاصی از گونمون بوجود میایم ... یعنی .. وقتی بدنیا میایم یه حیوون کاملیم ... اما بعد از چند روز یه سری علائم تغییر شکل بروز میدیم و ... در عرض یک هفته از حیوون به آدم تبدیل میشیم ... اما جهشمون ناقصه ... یعنی گوشای گونه حیوونیمون از بین نمیره ... البته یه سری از ... ویژگی های گونمون هم تو وجودمون میمونه □■□■□■□■□■□■□■□ Story Genre: Faction,Fluff,romance,hybrid,smut🐰🐶 Couple: Vkook,Chanbaek,secret😏🐾 "Complete"🐚