Cinderella with black shoes
4 parts Ongoing همیشه احساس میکردم یکی داره نگاهم میکنه.
سعی کردم به این احساس توجهی نکنم،فکر میکردم توهمی بیش نیست ولی با چیزی که امروز تو اتاقم پیدا کرده بودم شکم به یقین تبدیل شد.
__________________
با دیدن جغدی که این مدت همش پشت پنجره ی اتاقم میومد لبخندی زدم ولی صبر کن ببینم اون چجوری کنار پنجرمه درحالی که جایی برای نشستن نیست.
گوشیم رو برداشتم تا ازش عکس بگیرم،با روشن کردن چراغخواب کنار تختم خواستم ازش عکسی بگیرم که با صحنه ای که دیدم از ترس خشکم زد
___________________
با دیدن شخصی که روی صندلیه وسط اتاق بود اشک تو چشمام حلقه زد و چونم از ترس و ناراحتی لرزید.حس میکردم قلبم از ناراحتی مچاله شد.
با چشمایه اشکی به هیونگ نگاه کردم کسی که بیشتر از هرکسی تو دنیام بهش اعتماد داشتم ولی الان با دستایه خونی داشت میومد سمتم
___________________
یونجی:
باور اینکه یونگی کوچولوم گمشده بود و دیگه برنمیگشت اشکی تو چشمام حلقه زد.
حتی فکرشم نمیکردم شیطانی که زندگی برادر کوچولوم رو جهنم کرده بود کسی بود که خودم با دستایه خودم اورده بودمش تو خانوادمون.
genre:Criminal,angst,smut,Bdsm,psychologic
Couple:taekookgi,secret
هشدار:این فنفیکشن شامل صحنه هایی از تجاوز و ادمخواری و قتل هست اگه دوست ندارین نخونین:)