بدبخت ترجمه شده آپ این فیک دیگه ادامه پیدا نخواهد کرد! (کامل نشده) زندگی یه تخت گل رز نیست و نخواهد بود . بعضی ها انقدر شانس دارن که قاشق نقره تو دهنشون داشته باشن اما جئون جونگکوک زندگی رو به شیوه سختش طی میکرد. با یه برادر مریض که باید مراقبش میبود ، پسر جوون هر کاری رو امتحان میکرد ک حداقل یه تیکه نون و یه قطره اب برای زنده موندن داشته باشه. طوفان تو ماه اکتبر اونو دیگه به نقطه عطفش رسونده بود و همین اونو هدایت کرد به خونه کسی که خیلی شناخته شده بود ، کیم تهیونگ. شاید این یه شروع دوبارست ، یه شروع دوباره برای بدبختا.