[Completed✅] جه بوم یک زندگی تک نفره فوق العاده داره. تو شهر پر جمعیت سئول از تنها بودن لذت میبره! از تنها غذا خوردن، از تنها تلوزیون دیدن، از تنها کار کردن، از تنها خوابیدن. اما این زندگی تک نفره فوق العاده با صدای تق تق در به کلی از بین رفت. "بفرمایید؟" پسر چمدوناش روی زمین گذاشت و جه بوم رو محکم بغل کرد: "جه بوم هیونگ!!! خیلی وقته همو ندیدیم. منم! پارک جینیونگ. برادر ناتنی دخترعمه مامان بزرگت. وقتی ده سالت بود از دور دیدمت" جه بوم با سردرگمی پشت سرش رو خاروند. اون تا به امروز از وجود این پسر خبر نداشت: "خب؟" "من هفتهی پیش توی دانشگاه سئول پذیرش شدم. اما دیر رسیدم و ظرفیت خوابگاه تکمیله. به غیر تو هم کسی رو تو سئول نمیشناسم" پسر چشماش رو درشت کرد و کمی لبش رو پایین داد: "میشه اینجا بمونم؟" جه بوم ناخودآگاه جواب داد: "نمیدونم. شاید. فکر کنم؟" و این جمله تازه شروع بدبختیهاش بود، زندگی کنه؟!... 📌روز های آپ: چهارشنبه ها Couple: JJP Genre: Comedy , Romance, Fluff, Smut Author: #Ars, #BerryAll Rights Reserved