تنها چه میگذرد در دنیای من؟
  • Reads 22,566
  • Votes 1,400
  • Parts 32
  • Reads 22,566
  • Votes 1,400
  • Parts 32
Ongoing, First published Mar 13, 2021
جدید یا برای بعضیا خاطره
اینجا قراره بهترین (فیکشن/وانشات/چند شاتی) های (ویکوک/کوکوی) ای که خوندم رو با"جزئیات"باهاتون ب اشتراک بذارم


در مورد فیکشنای واتپدی، یوزرنیم نویسنده/مترجم اون کارو ذکر کردم و در مورد فیکای تلگرامی لطفا کاور همون پارتو چک کنین آدرس چنل همونجا هستش
با این حال اگ مشکلی بود یا نتونستین فیک رو پیدا کنین تو همین بوک یا دایرکت بهم پیام بدین و همینطور میتونین ب آدرسی که تو بیوم هست ایمیل بزنین
𝑨𝒔𝒕𝑬𝒓𝒊𝒂✯

کاور از یه نویسنده خوش قلم:
@MOONCHILD_leveretTK
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add تنها چه میگذرد در دنیای من؟ to your library and receive updates
or
#3رندوم
Content Guidelines
You may also like
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧 by user29843072
50 parts Ongoing
(اتمام یافته ) . . "... پارک جیمین اومگای، زیبایی که با یکی دیگه از تصمیمات پدرش با پسر دوم خانواده کیم، کیم تهیونگ ازدواج میکنه. و به طرز عجیبی بی اون دو و گرگ هاشون پیوندی قوی شکل میگیره..... و هیچ کسی نمیدونه وعده این عشق و دلبستگی یک حکم تاریخی و اسمونیه.... تا زمانی که.... زندگی آزمون خودش رو برگزار میکنه..." °•°•°•°•°•°•°•°•°•° جیمین: چطور ..چطور تونستی همچین کاری بکنیییی؟ فریادِ پسر همه رو متعجب کرد...تهیونگ به همسرش که حالا با نفس های تند روبه روش ایستاده بود نگاه کرد و کوتاه گفت : کاری که لازم باشه انجام میدم. جیمین ناباور سرشو به چپو راست تکون داد و پوزخندِ عصبی زد: لازم ! دیوونه شدی تهیونگ...ممکن بود بمیرییییی. •°•°•°•°•°•° ژانرها: رمنس_اومگاورس( امپرگ)_اسمات_ آمیخته با تخیلات کاپل اصلی: ویمین کاپل فرعی: نامجین _ چانبک ( فول پارته pdf فیک توی تلگرام و دیلیه خودم قرار گرفته 💞) بعد از قسمت آخر گذاشتم 🫂
You may also like
Slide 1 of 10
■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■ cover
꧁d͎a͎r͎k͎ r͎o͎o͎m͎ ꧂ = ✔︎{ อันตราย}completed  cover
°° 𝐑𝐚𝐧𝐝𝐨𝐦 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐞𝐧𝐞𝐟𝐢𝐭𝐬 °° cover
laferrari cover
I'm not omega cover
◇ 𝒔𝒕𝒂𝒓𝒕 𝒂𝒈𝒂𝒊𝒏 ◇ cover
|~TAEKOOK FANART~| cover
game cover
𝐌𝐲 𝐌𝐨𝐨𝐧 cover
پارافیلا(ویکوک cover

■□ 𝑊ℎ𝑒𝑟𝑒 𝑠ℎ𝑎𝑙𝑙 𝐼 𝑔𝑜? □■

23 parts Ongoing

کیم تهیونگ الفایی که هنوز نتونسته عشق گذشته خودشو فراموش کنه و هر روزِ خودشو، با دلتنگی برای امگاش میگذرونه....با تمام حسرت ها و درد های نبودنش...... جوری که تمام محبت عشق رو از قلبش بیرون کرده.... یعنی روزی میرسه که دوباره احساساتش بیدار بِشن؟ میتونه اون عکس ها و خاطراتو کنار بزاره؟ دوباره عاشق میشه؟ ■□ قسمتی از داستان□■ نامجون: هواستون کجاست ؟ پسر که بخاطر درد بیش از حد پاهاش خم شده بود دستشو بالا اورد و ضعیف زمزمه کرد: ب...بخشید. اما وقتی نگاه پسر بالا اومد. زمان بین دونگاه متوقف شد. تهیونگ مستقیم به اون چهره نگاه میکرد. نفسش حبس شده بود...... این غیر ممکن بود...تپش قلبش!.....اون لرزش..... حسش میکرد..... □■□ کاپل: vmin# ژانر : رمنس _ قسمتی از زندگی _ امگاورس _ اسمات ■□امیدوارم از این داستان لذت ببرین□■