قدمهاشو سریعتر برداشت و با لحن محکمی گفت:"بهت دستور میدم همین الان بایست!" پسر متوقف شد اما برنگشت، فقط با حرص لبشو گاز گرفت. "جی... باید باهم حرف بزنیم." جواب داد:"نمیخوام ببینمت." "بهم یه فرصت بده." جونگکوک برگشت تا نفرتشو سرش فریاد بزنه که دستهایی دور بدنش حلقه شد و تو آغوش تهیونگ فرو رفت. سر خم کرد و پیشونیش رو روی شونه پسر گذاشت:"هرچقدر دوست داری و تا هر وقت که آروم شی میتونی تحقیرم کنی، اما خودتو ازم نگیر؛ جی من..." با حس سوزش و به دنبالش درد وحشتناک پهلوش ساکت شد که صدای جی رو زیر گوشش شنید:"بهت گفته بودم آخرین اخطارمه؛ این تاوانیِ که باید بپردازی تهیونگ... من، تو و قلبم رو باهم پشت سر میذارم." • مشخصات فیک • •ژانر : سوپرنچرال، عاشقانه، انگست، فلاف، اسمات •کاپل: ویکوک(ورس)، نامجین، یونمین