"دلم برات تنگ شده بود" چانیول آروم تو گوش بکهیون زمزمه کرد و پایین گوشش رو بوسید. بکهیون مور مورش شده بود و نگاهش رو به گوشه اتاق داده بود. چرا انقد از چشم تو چشم شدن با چانیول میترسید؟ چی میشد اگه اون صداقت همیشگی رو نمیدید؟؟ بکهیون میشکست.. پس ترجیح میداد نگاهش نکند "نمیخوای بگی چرا نگام نمیکنی؟"
بکهیون منشی صحنه ای که فکر میکند دوست پسر جذابش بهش خیانت کرده درحالی که چانیول داره بخاطر ایگنور شدن توسط بکهیون دوست داشتنیش میسوزه! چی میشه که بعد از یک هفته چشمشون بهم میفته و کارشون به اتاق گریم ختم میشه؟ و اون تو چیکارا میکنن؟ :>
اگه دوست دارین بخونین، خوشحال میشم کامنت بذارین و نظرتون رو بگین ✨ اگه ووت کنین که دیگه خیلی خوشحالم میکنین
کاپل ~> چانبک
ژانر ~> فلاف، اسمات، اممم نمیدونم
راستی سال نوتون مبارک ~
آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو میدونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟
♟ • فیکشن : #Supreme
♟ • کاپلها : چانبک.ویکوک.کایسو
♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس
♟ • محدودیت سنی : 🔞
♟ • نویسنده : @SilverBunny 🐰