𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑻𝒐𝒓𝒎𝒆𝒏𝒕🖤⛓️
  • Reads 4,219
  • Votes 645
  • Parts 11
  • Reads 4,219
  • Votes 645
  • Parts 11
Complete, First published Mar 31, 2021
[Complete] 
─ ̶Season 1 Black Swan 
─ ̶Season 2 Black Torment ✔️


قسم به زمانی که انتخاب شدی برای انتقام... انتقامی سخت به سبب درد و رنج او...به پاخیز و بی رحم انتقامت را بگیر این فرمان خدای عمارت است!


─ ̶ ᴄᴏᴜᴘʟᴇ ፧ Namjin, Kookv, Hopemin

─ ̶ ɢᴇɴʀᴇ ፧ Psychology,  Smut, Angest, Romance, Mystrey
All Rights Reserved
Sign up to add 𝑩𝒍𝒂𝒄𝒌 𝑻𝒐𝒓𝒎𝒆𝒏𝒕🖤⛓️ to your library and receive updates
or
#13black
Content Guidelines
You may also like
Appreciation *Vkook،Yungi* by dastanmarz
13 parts Ongoing
سرنوشت📜 نویسنده:dastanmarz کاپل:TaeGiKook ژانر:عاشقانه،سد اند اپ:چهارشنبه ها ×ت....تو به ما حس داری؟؟ یونگی بدون حرفی از کنارشون رد شدو وارد اتاق شد تا وسایلاشو جمع کنه، نمیخواست الان بره ولی انگار برنامه یه جور دیگه چیده شده بود، اون باید الان میرفت، چمدونشو بستو کم کم از پله ها پایین اومد با پایین اومدن از پله ها اونا رو دید تهیونگ سرشو با دست گرفته بودو جونگکوک به یه نقطه خیره شده بود اون دو با دیدن یونگی بلند شدن. یونگی نگاهشو از اونا گرفتو سمت در حرکت کرد تهیونگ جلوش ایستاد و چمدونو از دستش گرفت ×یونگی اینو بزار کنارو بیا با هم حرف بزنیم، هوم؟؟ هنوز سرش پایین بود _فکر نکنم حرفی مونده باشه ×تو بهترین دوست مایی نمیتونم باور کنم که به ما حس داری یونگی چمدونو از دست تهیونگ گرفت _میدونم منم گی نیستم ولی عاشقتون شدم نگاش کرد _نمیخوام زندگیتونو به هم بریزم، از اینجا میرم نمیدونم بازم همو میبینیم یا نه،ولی امیدوارم دیدار بعدیمون شرایطمون بهتر باشه چمدونو با خودش کشیدو سمت میز رفت، کلید خونه رو روش گذاشتو از در بیرون رفت. اون واقعا نمیخواست زندگیشونو به هم بریزه ولی ایا اینطور بود؟؟ اونا بعد از اون اعتراف یونگی زندگیشون به هم ریخته بود هم تهیونگ و هم جونگکوک
Serendipity ||🧧 by suka41roomina
22 parts Ongoing
‼️هشدار‼️ این بوک ممکنه برای بعضیا شامل صحنه‌های دلخراشی باشه پس اگه تحمل دیدن ندارین، لطفا کنارش بزار! _______ Serendipity به معنای پیدا شدن کسی بدون اینکه از قبل منتظرش بوده باشی یا دنبالش گشته باشی؛ تحولی از طرف سرنوشت: 'کیم تهیونگ دانشجویی که گذشته‌ی کثیفی داشته ولی بعد از اون توبه کرده و مسیر زندگیش عوض شد، او سعی داره زندگی عادیش رو با درس خوندن و کار کردن بگذرونه ولی چی میشه اگه ناشناسی بهش تکست بده و با گذشته‌ش برای اجبارش به خواسته‌هاش، تهدیدش کنه؟' [این داستان بازنویسی نشده و دارای صدها اشتباه نگارشی، ادبی و... هست؛ امیدوارم ضمن اینکه اشتباهات رو برام کامنت میزارید، تا آخر از داستانم لذت ببرید و لطفا چیزایی مثل "انرژی‌اش، خاموشی‌اش" رو که "انرژیش، خاموشیش" مینویسم رو روش زوم نکنید یا حتی کسره که بجاش "ه" آخر چسبان میزارم؛ چون برای راحتی ریدرام اینطور پیش میرم و عمدیه. ولی ممنون میشم کلماتی که از سر حواس‌پرتی با "حروف" نادرست مینویسم رو برام کامنت بزارید مثل: "صرفه" کردن که درستش میشه "سرفه"] _______ به قول نویسنده: یه چیزایی قابل جبران نیست... مثل دل‌هایی که شکسته شدن چشم‌هانی که خاموش شدن شخصیت‌هایی که خورد شدن کمری که خم شد و در آخر حرمتی که از بین رفت. روحم ب
You may also like
Slide 1 of 9
Glitch  cover
Nyctophilia |VKOOK| cover
Gray Shade  cover
NOAH | VKOOK cover
Human/انسان cover
Are you calling me a sinner? (vkook) cover
Appreciation *Vkook،Yungi* cover
Serendipity ||🧧 cover
REMARRIED QUEEN cover

Glitch

14 parts Complete

مثل همیشه خرگوش گستاخ درون جونگکوک وادارش میکرد که سرنوشت رو عوض کنه وشرایط رو تغییر بده حتی اگر این چیزی بود که اصلا به نفعش نبود... . . . . . فصل پایانی bratbunnykills