🐺N͏a͏m͏e͏: Wolf
⚔C͏o͏u͏p͏l͏e͏: V͏h͏o͏p͏e͏,Vkook,Hopekook
🐺G͏e͏n͏r͏e͏: R͏o͏m͏a͏n͏c͏e͏,S͏m͏u͏t͏,Angst,Historical
⚔W͏r͏i͏t͏e͏r͏: Sana Gray
🐺A Part Of Fiction:
《"به من نگاه کن..."
با لحن ارومی دستور داد.
هوسوک لحظه ای به خرافات افسانه دچار شد اما نباید به چیزی فکر میکرد.
مردمک های مرددش رو حرکت داد و به چشمای محشر رو به روش خیره شد،جوری که نمیتونست از اونا چشم بر داره.
پادشاه لرزید!
نگاه خاکستری رنگ فرد مقابل محسور کننده ترین چیزی بود که تا به حال دیده.
چشمای کشیده و خاکستری،پیشونیه بلند،گونه هایی برجسته،پوست سفید و شفاف،لبای سرخش!
همه دست به دست همدیگه داده بودن تا قلبشو تکون بدن.
جای انگشتاش روی لباش میسوخت و هنوزم گونش رو نوازش میکرد.
میتونست به وضوح نگاه خیره اون رو روی خودش ببینه،جوری که چشمای روشن و تیله ایش که الان یکم تیره شدن،مال خودش رو هدف گرفته بود.
"تو... تو زیبایی...!"
باورش نمیشد.
باور نمیکرد،فرد مغروری مثل او با مردی که از جنس خودش،حرف از زیبایی بزنه!
صداش توی گوشش پیچید و پوزخند محوی زد،اون تونسته بود توجه پادشاه،کیمتهیونگ رو جلب کنه!》
🐺مثلث عشقیه و تریسام نیست.
⚔این فیک چون بیست و دو پارتش به صورت یکجا اپ شده بنابراین تعداد پایین ووت،ویو و کامنت به همین دلیله.
🐺The End:1400/11/10
⚔Bts Fiction
سوکجین ۴۴ ساله و نامجون ۴۲ ساله والدین تهیونگ ۲۴ جانگکوک ۲۲ و سوبین ۱۹ هستن
○تهیونگ که فرزند بزر گ این زوجه به تازگی با یونگی ۲۷ ساله نامزده کرده و باید خیلی مسولیت ها رو قبول کنه
○جانگکوک خاطرخواه بهترین دوست برادرش یعنی جیمینه و برای به دست آوردنش یه سری مشکلات رو باید حل کنه
○سوبین مکنه ی خونه و پسر سر به راهیه اما دوست پسرش یونجون یه کم زیادی شیطونه و این رابطه شون رو یه کم پیچیده میکنه
○سوکجین که سنی ازش گذشته و پسراش هرکدوم مردی شدن برای خودشون یه دفعه متوجه تغییری توی زندگیش میشه و بهمش میریزه
○در مسیر داستان هرکدوم شخصیت ها مجبورن با چیزی که براشون پیش اومده کنار بیان و قبول کنن که همه چیز اوکیه و هیچ اشکالی نداره
#Reyhoon