The End Of The Lovers' Street{one shot}
  • Reads 539
  • Votes 143
  • Parts 1
  • Reads 539
  • Votes 143
  • Parts 1
Complete, First published Apr 25, 2021
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️moonland
♾♾♾♾♾♾
♾♾♾♾♾
♾♾♾♾
♾♾♾
♾♾
♾
📌➿ Couple:chanbaek
📌➿ Genre:romance,smut, dailylife
📌➿ Episode:onesht 
📌➿ Author:moonlight
📌➿ Chanel:moonland


🔗قسمتی از وانشات
the_end_of_lovers_street 

+چرا برگشتی؟
-شاید اومدم دنبال تکه ای از قلبم که دوازده سال پیش آخر کوچه عشاق رهاش کردم.
+شاید؟
-مطمئن نیستم اون تکه هنوزم حسی که من دارم رو داشته باشه.
پسر لبخند تلخی زد.
+هیچ وقت نفهمیدی اون تیکه از قلب تو تمام قلب من بود...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
All Rights Reserved
Table of contents
Sign up to add The End Of The Lovers' Street{one shot} to your library and receive updates
or
#312چانبک
Content Guidelines
You may also like
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) by Dreamer066
54 parts Ongoing
عشق مثل لیسیدن عسل از لبه‌ی تیغ میمونه. مخصوصا اگه در دنیای مافیا متولد شده باشی... 🔞SEXUAL CONTENT تالیا بیانچی پرنسس مافیای ایتالیایی، وقتی برای اولین بار به آسایشگاه فرستاده شد فقط یک چیز رو میدونست: جهان مافیا با زن‌ها مهربان نیست. امید تنها چیزیه که موفق شده تالیا رو حتی با گذشت ده سال در آسایشگاه سنت ماریو زنده نگه داره. امید به اینکه روزی پدرش برگرده و اون رو با خودش به خونه برگردونه. اما سرنوشت بارها ثابت کرده همه چیزهای "سیاه و سفید" پشت پرده‌ای از دروغ‌های هفت رنگ پنهان شدن... تالیا همیشه میدونست پدرش میتونه چقدر بیرحم باشه اما هیچوقت انتظار نداشت که اون رو به ترسناک ترین مرد غرب واگذار کنه. رئیس آینده مافیای کوزا نوسترا. مارکو رومانو. یک قاتل خونسرد... زیبا و خبیث. مردی که سال‌هاست انسانیت رو درونش کشته، روحش رو در سکنه‌های تاریک گذشتش رها کرده. چطور ممکنه قلب مُرده‌ای که چیزی بجز خشم و نفرت درونش جریان نداره، قادر به عشق ورزیدن باشه؟ این همون کاریه که فقط تالیا میتونست ممکن‌اش کنه و باعث بشه مارکو اون کلمات ممنوعه و خطرناک رو به زبون بیاره: " من آدم‌های دیگه رو برای کوزا نوسترا میکشم اما برای تو گلوله میخورم، خونریزی میکنم و میمیرم. تو مال منی و تا آخرین نفس ازت محافظت میکنم."
Don't Smoke | سـیـگـار نـکـشـ by zhra_m
4 parts Complete
❀ مولتی‌شات کامل⁴ ᝰ سیگار نکش ❀ ژانر ᝰ غمگین . روانشناسی . عاشقانه . اسمات ❀ تایپ-کاپل ᝰ ورس-ییجان ❀ نویسنده ᝰ زهرا.م "شی‌بو" ❥𝗠𝗨𝗟𝗧𝗜𝗦𝗛𝗢𝗧 ᝰ Full⁴ ❥𝗚𝗘𝗡𝗥𝗘 ᝰ angst , psychology , romance , Smut ❥𝗧.𝗖 ᝰ Lsfy , Yizhan ❥𝗪𝗥𝗜𝗧𝗘𝗥 ᝰ zhra.m "XiBo" _____________________________ _میشه انقد نکشی؟ با چشمان بسته سر تکان داد و "هوم" کش‌داری گفت. _ییبو! آن صدای پر از سرزنش، باعث شد تا پلک‌هایش را از هم فاصله دهد. کمی مکث کرد و خیره در چشمان سرخ از خستگی جان دود سیگار را بیرون فرستاد. _اگه نکشم برمی‌گردی؟ نفس عمیقی کشید و به تقلید از او زمزمه کرد:‌ نه. _پس می‌کشم. جان خندید و با لحن هشداردهنده‌ای کلمات را به بیرون از لب‌هایش هدایت کرد: زیادی سرتقی. _برگرد و کاری کن سرتق نباشم. درحالی که روی شکم می‌خوابید گفت و جان از پشت دوربین به بدن لاغر اما زیادی زیبای روبه‌رویش خیره شد. _هنوز یک سال و پنج ماه و دو روز مونده. از قصد گوشه‌ی لباسش را بالا داد و سیگار را گوشه‌ی لبش چرخاند. _پس به اندازه‌ی یک سال و پنج ماه و دو روز می‌کشم. وقتی برگشتی جلوم رو بگیر.
You may also like
Slide 1 of 10
Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1) cover
Dance With The Moon🌙 cover
Mad wolf | kookv cover
عشق پنهان cover
Sweet Gambling💲 cover
🚷 MY RED BALLERINA🚷 cover
Don't Smoke | سـیـگـار نـکـشـ cover
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️ cover
The Telepath |Woosan| cover
𝑴𝒚 𝒘𝒆𝒓𝒆𝒘𝒐𝒍𝒇 𝒅𝒂𝒅𝒅𝒊𝒆𝒔🐺🪽 cover

Heir of Wrath (Legacy of the Underworld1)

54 parts Ongoing

عشق مثل لیسیدن عسل از لبه‌ی تیغ میمونه. مخصوصا اگه در دنیای مافیا متولد شده باشی... 🔞SEXUAL CONTENT تالیا بیانچی پرنسس مافیای ایتالیایی، وقتی برای اولین بار به آسایشگاه فرستاده شد فقط یک چیز رو میدونست: جهان مافیا با زن‌ها مهربان نیست. امید تنها چیزیه که موفق شده تالیا رو حتی با گذشت ده سال در آسایشگاه سنت ماریو زنده نگه داره. امید به اینکه روزی پدرش برگرده و اون رو با خودش به خونه برگردونه. اما سرنوشت بارها ثابت کرده همه چیزهای "سیاه و سفید" پشت پرده‌ای از دروغ‌های هفت رنگ پنهان شدن... تالیا همیشه میدونست پدرش میتونه چقدر بیرحم باشه اما هیچوقت انتظار نداشت که اون رو به ترسناک ترین مرد غرب واگذار کنه. رئیس آینده مافیای کوزا نوسترا. مارکو رومانو. یک قاتل خونسرد... زیبا و خبیث. مردی که سال‌هاست انسانیت رو درونش کشته، روحش رو در سکنه‌های تاریک گذشتش رها کرده. چطور ممکنه قلب مُرده‌ای که چیزی بجز خشم و نفرت درونش جریان نداره، قادر به عشق ورزیدن باشه؟ این همون کاریه که فقط تالیا میتونست ممکن‌اش کنه و باعث بشه مارکو اون کلمات ممنوعه و خطرناک رو به زبون بیاره: " من آدم‌های دیگه رو برای کوزا نوسترا میکشم اما برای تو گلوله میخورم، خونریزی میکنم و میمیرم. تو مال منی و تا آخرین نفس ازت محافظت میکنم."