My Dad(بابای من) _ Mini Fiction
19 parts Complete کاپشن اش را کشيد و با چشمان گرد به او خيره شد
" آقا آقا می شه یکم غذا به
...............
چرخيد و نق نق کوتاهی کرد" بابا"
شقيقه خیس اش را بوسيد " جان بابا"
................
یه بابای مهربون و دلسوز با یه پسر بچه لوس و بد اخلاق
تفاوت سنی ۱۴ سال
جان تاپ
* این فیک با نوشته های قبل فرق داره....
اینجا یک جان مهربون اما ییبو شیطون و بازیگوش 🌸