لبخند شیطانیای روی لبم نشست:"رودولف؟ لالایی بخونم برات؟!" برگشت سرجاش و سرشو گذاشت رو شونهام:"بخون لیدو هیونگ!" نیشم تا ته باز شد: "One, two, Freddy's coming for you... Three, four, better lock your door... Five, six, grab your crucifix... Seven, eight, gonna stay up late... Nine, ten, never sleep again..." وقتی شعر تموم شد، صداش کردم. جواب نداد. دوباره صداش کردم: 《 هوانوونگ شی؟! 》 باورم نمیشد کسی انقدر خوشخواب باشه... همونجا، تو بغلم، با همون شعر... به عمیق ترین خواب ممکن فرو رفته بود. #1-ONEUS