{کامل شده} داستانی کوتاه از رابطه ی دو پسر. یکی از اونها متحمل درد و رنج جسمی و روحی بسیاریه، و دیگری متحملِ عشق به اونه. برشی از کتاب: "شاید توی زندگی بعدی تونستم نجاتت بدم. شایدم توی همین یکی، ولی با یه زندگی دیگه!" *𝐖𝐞𝐥𝐥, 𝐟𝐮𝐧𝐧𝐲 𝐲𝐨𝐮'𝐫𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐫𝐨𝐤𝐞𝐧 𝐨𝐧𝐞 𝐁𝐮𝐭 𝐈'𝐦 𝐭𝐡𝐞 𝐨𝐧𝐥𝐲 𝐨𝐧𝐞 𝐰𝐡𝐨 𝐧𝐞𝐞𝐝𝐞𝐝 𝐬𝐚𝐯𝐢𝐧𝐠 '𝐂𝐚𝐮𝐬𝐞 𝐰𝐡𝐞𝐧 𝐲𝐨𝐮 𝐧𝐞𝐯𝐞𝐫 𝐬𝐞𝐞 𝐭𝐡𝐞 𝐥𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐈𝐭'𝐬 𝐡𝐚𝐫𝐝 𝐭𝐨 𝐤𝐧𝐨𝐰 𝐰𝐡𝐢𝐜𝐡 𝐨𝐧𝐞 𝐨𝐟 𝐮𝐬 𝐢𝐬 𝐜𝐚𝐯𝐢𝐧𝐠... 𝐬𝐡𝐨𝐫𝐭 𝐬𝐭𝐨𝐫𝐲 𝐧𝐨𝐭 𝐚 𝐟𝐚𝐧𝐟𝐢𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧