ʚ 𝘓𝘢𝘷𝘦𝘯𝘥𝘦𝘳 ɞ
  • Reads 18,541
  • Votes 2,804
  • Parts 8
  • Reads 18,541
  • Votes 2,804
  • Parts 8
Complete, First published May 26, 2021
Mature
↜دست‌های هوسوک رو روی سینه‌ی خودش گذاشت: "حسش می‌کنی؟"

"این مال توئه. این ضربان، عشق من، برای تو می‌زنه. من عاشقتم. می‌تونستی هرجایی توی این دنیا باشی، می‌تونستی هر جنسیتی که می‌خواستی باشی، می‌تونستی توی بهترین روزهات بخندی و توی بدترین‌هاش گریه کنی و همچنان تنها کسی بودی که من عاشقشم!"

₊ ⊹ Original Writer @LadyMika on Ao3 
₊ ⊹ Covered by @Reeruworld00
All Rights Reserved
Sign up to add ʚ 𝘓𝘢𝘷𝘦𝘯𝘥𝘦𝘳 ɞ to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
Kim Sehun by FictionaryNotes
8 parts Complete
نام⸙ ͎.: کیم سهون •ژانر⸙ : غمگین / انگست / ددی کینک / درام •کاپل⸙ ͎.: کایهون •نویسنده⸙ ͎.: erwin •روزهای آپ⸙ ͎.: جمعه •رده سنی⸙ ͎.: ... خلاصه⸙ ͎.: شش سالش بیشتر نبود که وسط دعوا محکم پهلوی مادرش رو بغل کرده بود و میخواست ازش دفاع کنه اما تنها چیزی که از اون به بعد تو ذهنش پر رنگ موند ضرباتی بود که بدن کوچیکش رو به لرزه در میاورد و گاهی جاشون انقدر درد میگرفت که شبا خوابش نمیبرد ، یه چیز تو مغزش تکرار میشد" بابایی مگ من چیکار کردم؟" این اتفاق تا جوونی سهون ادامه پیدا کرد زخم های که رو بدنش جا خوش کرده بودن! وقتی نوزده سالش شد مادرش بعد از کلی بگیر و ببند طلاق گرفت حالا فقط اون دوتا بودن. زیادی واسه مرد خونه شدن جوون و بی تجربه بود علاوه بر دانشگاهش پاره وقت کار میکرد و نایی براش باقی نمیموند. یه شب که از سرکارش برمیگشت در اتاقش نیمه باز بود و سرو صدا میومد ، اخم کمرنگی بین ابرو هاش نشست و وارد اتاق شد . اوه کاملا فراموش کرده بود که سیستم گرمایشی خونشون نیاز به تعمیر داشته. تو صدم ثانیه اخماش از بین رفت و به مرد رو به روش خیره شد. قد بلند ، پوسته برنزه و موهای شلخته! کای سمت هون برگشت و سکوتی که بینشون شکل گرفت به طرز عجیبی ادامه پیدا کرد. تو نگاه هم چی پیدا کردن؟
Satan's child | Vkook ( فرزند شیطان ) by red22cherry
44 parts Ongoing Mature
🚫🚫 هشدار 🚫🚫 کوچولو ها مواظب باشن 🔞🦋 همون تهیان خودمونه😈 ... ریپورت شده بودم لاولی ها دورانِ ترسناک و سیاهی در حال شکل گیری بود تمامی ادیان از بین رفته بودند و مردم به هیچ یک از خدایان اعتقاد نداشتند ظلم ، قتل ، خشونت و تعرض کمترین کاری بود که با یکدیگر می‌کردند زن ها و دخترها مورد تعرض شدید مرد ها قرار می‌گرفتند هر کس که قوی تر بود زنده میموند و ضعیف تر ها زنده از میدان نبرد خارج نمی‌شدند در این دوران کلیساها بسته شده بودند و برخی هم آتیش گرفته بودند و در نتیجه کشیش ها تصمیم گرفتند تا اعتقاد مردم به خدایان را بازگردانند ، اما چگونه ؟! تصمیماتی زیادی گرفته شد ، اما هیچکدوم عملی نشدند انسان هایی که طعم خشونت و خون ریزی رو چشیده بودند حاضر به بازگشت به خدایان نبودند پس در نهایت ، فقط به یک تصمیم سخت رسیدن تولد فرزند شیطان فقط وجود شیطان باعث بازگشت مردم به خدایان میشد و این تولد فقط به یک روش قابل انجام بود ‌.... ارتباط جنسی یک گرگ نر با انسان مونث تنها فرزند یه گرگ به شیطان تبدیل می‌شد این آزمایش شروع شد ... به امید تولد فرزند ذکور شیطان .... ««««««««««»»»»»»»»»»» ژانر : عاشقانه ، تخیلی ، اسمات ، هیجان انگیز و اندکی انگست ، هپی اند کاپل : ویکوک 🐻💜 روزهای آپ : پنجشنبه ها
ولیعهد سرکش by samirabagha
25 parts Ongoing
بوی خون و مرگ در اطرافم پیچیده بود، دشمن از هر طرف محاصره شده بود، سربازان و ژنرال‌های قدرتمند همگی برای نجات جانشان زانو زده و تسلیم شده بودند و من به او خیره شده بودم؛ جسم زخمی و عصیان‌گری که همچنان در برابر فوج عظیم سربازانم می‌جنگید. شاید در نگاه سربازانم تنها رقص ماهرانه شمشیرش به چشم می‌آمد اما من میتوانستم ناامیدی، خستگی و حتی ترس را از چشمانش بخوانم. محبوب سرکش و عاصی من.... در بحبوحه جنگ شیلا و بکجه، یونگی ولیعهد بکجه مجبور به انتخابی سخت می‌شود؛ قربانی شدن مردم و سربازانش یا قربانی شدن سرنوشتش و البته که ولیعهد سرکش ما مقام خود را در راه نجات مردمش فدا می‌کند. امپراطور شیلا شرط سختی پیش پای یونگی میگذارد؛ قتل‌عام سربازان و مردم بکجه یا واگذاری ولیعهدی و ازدواج با برادر کوچکتر امپراطور شیلا.... داستان در دنیای امگاورس اتفاق می‌افته و البته که این اولین رمان و تجربه من هست. #sope #yoongi #hopegi #bts #suga #یونگی #سپ #شوگا
💎Crystalline💎 by Black_Angel_2020
100 parts Complete Mature
زمانی فهمیدم یک گناه‌کارم که به امگا بودنم پی‌بردم. با متولد شدنم به عنوان یک امگا، بزرگ‌ترین گناه عمرم رو مرتکب شدم. اما وقتی دست خودم نبود که چطور متولد بشم، آیا عادلانه بود که از طرف خانواده‌م به گناه‌کار بودن متهم بشم؟ و اگه این تقصیر منه...کاش اون‌هایی که به اختیار خودشون یک آلفا متولد شدن بهم بگن که دقیقا کجای راهو اشتباه رفتم؟ پ-ج ____________ زمین می‌چرخه، مرزها می‌شکنن، آدما عوض می‌شن، همه چیز امکان پذیره حتی تغییر کردن من! آتیش خشمم با قطرات شفاف صدای تو خاموش شد و به آرومی تغییر کردم. تو این‌کارو کردی و من یه عمر مدیون آرامشی که الهه‌ی ماه بهم اعطا کرده می‌مونم‌. آرامشی از جنس لطافت و ظرافت. آرامشی از جنس تو، امگای کریستالی من! م_ی 💎کاپل اصلی:یونمین 💎کاپل دوم:ویکوک/کوکوی (ورس) (پ.ن:نوشتم کاپل دوم چون یه موچولو مونده بود جزء کاپلای اصلی باشن. در حد فرعی نبینیدشون:)) 💎ژانر: امگاورس / انگست/ امپرگ / رومنس (به گفته‌ی خواننده‌ها، کمدی! به علت ناتوانی انجل در کنترل خود برای طنز ننوشتن:[ انگست+کمدی=خطر ترک خوردن؟!؟!) [Completed]
You may also like
Slide 1 of 10
Kim Sehun cover
fan boy cover
Satan's child | Vkook ( فرزند شیطان ) cover
ولیعهد سرکش cover
GANGSTER "VKOOK" پایان فصل اول cover
Stay with me cover
still with you[completed] cover
tatakokolomini cover
𝗥𝘂𝗻𝗮𝘄𝗮𝘆 𝗕𝗿𝗶𝗱𝗲 | KOOKV cover
💎Crystalline💎 cover

Kim Sehun

8 parts Complete

نام⸙ ͎.: کیم سهون •ژانر⸙ : غمگین / انگست / ددی کینک / درام •کاپل⸙ ͎.: کایهون •نویسنده⸙ ͎.: erwin •روزهای آپ⸙ ͎.: جمعه •رده سنی⸙ ͎.: ... خلاصه⸙ ͎.: شش سالش بیشتر نبود که وسط دعوا محکم پهلوی مادرش رو بغل کرده بود و میخواست ازش دفاع کنه اما تنها چیزی که از اون به بعد تو ذهنش پر رنگ موند ضرباتی بود که بدن کوچیکش رو به لرزه در میاورد و گاهی جاشون انقدر درد میگرفت که شبا خوابش نمیبرد ، یه چیز تو مغزش تکرار میشد" بابایی مگ من چیکار کردم؟" این اتفاق تا جوونی سهون ادامه پیدا کرد زخم های که رو بدنش جا خوش کرده بودن! وقتی نوزده سالش شد مادرش بعد از کلی بگیر و ببند طلاق گرفت حالا فقط اون دوتا بودن. زیادی واسه مرد خونه شدن جوون و بی تجربه بود علاوه بر دانشگاهش پاره وقت کار میکرد و نایی براش باقی نمیموند. یه شب که از سرکارش برمیگشت در اتاقش نیمه باز بود و سرو صدا میومد ، اخم کمرنگی بین ابرو هاش نشست و وارد اتاق شد . اوه کاملا فراموش کرده بود که سیستم گرمایشی خونشون نیاز به تعمیر داشته. تو صدم ثانیه اخماش از بین رفت و به مرد رو به روش خیره شد. قد بلند ، پوسته برنزه و موهای شلخته! کای سمت هون برگشت و سکوتی که بینشون شکل گرفت به طرز عجیبی ادامه پیدا کرد. تو نگاه هم چی پیدا کردن؟