تهیونگ به راحتی متوجه ناراحتی کوک میشد. گونه جونگکوک و نوازش کرد: میدونی که من از خدامه رد مارکای تو رو تنم باشه..اما نمیخوام اذیت بشی..برای سالهای اینده.. زندگیی که برای خودمونه و کسی درمورد گردن مارک شدمون چیزی نمیپرسه.. بخاطر عشق کسی مارو بازخواست نمیکنه.. تو میتونی تا هرچقدر که دلت میخواد منو تو درد لذت بخش کبود شدن بدنم با دستا و لبهات،غرق کنی :)All Rights Reserved