Story cover for OXYGEN║KOOKV by sufiland
OXYGEN║KOOKV
  • WpView
    Reads 419,046
  • WpVote
    Votes 47,471
  • WpPart
    Parts 30
  • WpView
    Reads 419,046
  • WpVote
    Votes 47,471
  • WpPart
    Parts 30
Complete, First published Jun 05, 2021
Mature
«داستان از روزی شروع شد که دست سرنوشت تهیونگ رو تبدیل به یکی از دارایی‌های اولین و آخرین کراشش کرد....»

❈نام‌اثر: |اُکســیژن|

❈کاپل: کوکویـ / یونمین

❈ژانر: اندکی‌انگست / عاشقانه‌ / ارباب‌برده‌ای / اسمات / پایان‌خوش

❈وضعیت: [کامل‌شده]✓


•این داستان تنها درجهت سرگرمی نوشته شده و هیچ ارتباطی با زندگی شخصی افراد ندارد ؛ لطفا جوگیر و تعصبی نباشید.
•تمام حقوق این کتاب متعلق به نویسنده می‌باشد لطفا از انتشار آن در سایر پلتفرم‌ها و ایده‌ برداری از محتوا خودداری فرمایید.
All Rights Reserved
Sign up to add OXYGEN║KOOKV to your library and receive updates
or
Content Guidelines
You may also like
WE WERE ALONE| KOOKV by imcalix_
9 parts Complete Mature
-Completed ما تنها بودیم ☔ جونگکوک و تهیونگ بعد از پنج سال رابطه، از هم جدا می‌شن و حالا جونگکوک سعی داره توی هفت روز دوباره دل تهیونگ رو به دست بیاره. آیا می‌تونن دوباره به هم برگردن!؟ بخشی از فیک: _من واقعا... دوست ندارم اینجوری ببینمت لاو. دوست ندارم که پیش من نباشی و من نتونم باهات حرف بزنم. من واقعا دلم میخواد که دوباره لمست کنم تهیونگ. جونگکوک گفت و تهیونگ برای لحظه‌ی کوتاهی هر چیزی که در گذشته وجود داشت رو فراموش کرد. دوست داشت که انجامش بده. دوست داشت که جونگکوک انجامش بده و لمسش بکنه. می‌خواست که واقعا جونگکوک انجامش بده اما نمی‌تونست. نمی‌تونست به این راحتی جونگکوک رو ببخشه. هنوز چیزهای زیادی وجود داشت که تهیونگ نیاز داشت جونگکوک رو بابتش ببخشه. حتی اگه الان تمام وجودش فریاد می‌زد که جونگکوک رو لمس بکنه اما نمی‌خواست که انجامش بده. اون باید به خودشون زمان بیشتری می‌داد: _چرا اون زمان که بهش نیاز داشتم انجامش ندادی!؟ Fic name: ما تنها بودیم Couples: کوکوی Genres: +18 ،درام، انگست، رمنس Writer:Calix
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ by meral_writ
67 parts Ongoing
Vkook_الماس خاکستری ـ درد ازادی که بهم دادی از دردی که مستحقش بودم دردناک تر بود •امگایی که این اجبار رو برای رسیدن به عشق پنهانی که داشت قبول کرد و این ازدواج قراردادی رو پذیرفت. صبر کردن و دور شدن از رویا و هدف ها و زندگی که هیچ شباهتی در ذهنش نداشت، هیچ آسان نبود زندگی که پشتش منافع هایی پنهان بود برایش هیچ مفهومی نداشت ، اما گویی خودش هم آغشته به این رنگ های تیره شده بود، گمان میکرد نجات پیدا میکند!!• هفت سال زندگی که هردو با تنفر رنگ زدند و هیچکدام تلاشی برای دوست داشته شدن نمیکردند. آنها سخت میگرفتند ؟ یا زندگی سختی های پنهان داشت که انتقام درش نهفته بود؟! ___________________________________________ با چهره ی بی حسش بهش زل زد _ داری بد میکنی امگا لحظه ی ترس رو احساس کرد اما طولی نکشید که این حس رو خاموش کرد وبا تندی گفت: ـ هم از خودت هم از کل زندگیت متنفرم.. وارِن با لحنی خنثی رو بهش گفت: _ کُلت روی پیشونیت نذاشتم که دوستم داشته باش!.. writer:Meral Cuple:Vkook Genre:Dark-romance, psychological fiction,Omegaverse,fantasy,smut,Angst٫ A-mperg
𝖮︎𝗋𝖺𝗇︎𝗀︎𝖾 𝗌𝗍𝖺𝗋 | 𝐕𝐊 by Malishka_28
47 parts Ongoing
✦ فصـلِ اول: جونگ کوک، امگای پرتقالیِ قصه‌مون روی یکی از دانشجوهای آلفای کلاسش کراش میزنه؛ پس دست به کار میشه و طبق چیزهایی که توی فن فیک‌ها خونده بود، تصمیم گرفت با اشتباهی فرستادن نودش، مخش رو بزنه؛ ولی پرتقالِ خنگ‌مون تاحالا از خودش نود نگرفته بود. تنها راهِ چاره پیش هیونگش بود؛ پس سراغ هیونگ عزیزش یعنی تهیونگ می‌ره تا ازش کمک بخواد. ( کامل شده🍊 ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✦ فصـلِ دوم: زندگی مشترک و پیوندِ دائمی دو گرگِ عاشق با سفری به پایتختِ پر جنب‌و‌جوشِ هاوایی، شروع میشه؛ شروعی از جنس لمس داغِ لـب‌های آلفا روی تن صیقلیِ امگاش! با وجودِ داشتن قلبی که از عشق به یکدیگر می‌تپید؛ این زندگی، فراز و نشیب‌های زیادی داشت. آیا آقای آلفا و اورنجی می‌تونستن از پسِ این سختی ها بربیان؟ ✯ 𝘾𝙤𝙪𝙥𝙡𝙚: VKOOK ✯ 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: Romance, Au, Omegavres, Daily, Funny ✯ 𝙒𝙧𝙞𝙩𝙚𝙧: Bote
You may also like
Slide 1 of 10
Taeju cover
Freesia  [vkook] cover
WE WERE ALONE| KOOKV cover
I Wanna be mature! (Kookv) cover
𝐂𝐀𝐋𝐈𝐆𝐎 *ᴠᴋᴏᴏᴋ* cover
𝑩𝒓𝒐𝒌𝒆𝒏 𝒎𝒂𝒕𝒆 ✘ⱽᵏᵒᵒᵏ cover
Good For You |Kookv| cover
•𝐆𝐫𝐚𝐲 𝐃𝐢𝐚𝗺𝗼𝐧𝐝•ᵛᵏᵒᵒᵏ cover
𝖮︎𝗋𝖺𝗇︎𝗀︎𝖾 𝗌𝗍𝖺𝗋 | 𝐕𝐊 cover
Our royal secret | KOOKV| Completed  cover

Taeju

22 parts Complete

الفا و امگا با هم ازدواج کرده بودن و عاشقانه همدیگه رو میپرستیدن همه چیز بر طبق روال عادی پیش میرفت تا وقتی که یک روز صبح وقتی توی بغل هم بیدار شدن حال امگای زیبا بهم خورد الفا با ترس امگاشو توی بغلش گرفت و پشتش رو نوازش کرد ولی وقتی امگا شروع کرد به بالا اوردن چیزای کمی که توی معدش بود ترسید و بعد از بیست دقیقه باهم پیش دکتر رفتن.. هیچکس نمیتونست وجود تهجو کوچولو رو نادیده بگیره!