یه ولیعهد امگا که باید با پسرعموی آلفاش که تا حالا ندیدتش ازدواج کنه و پادشاهی رو بهش بده، این تنها راه زنده موندنشه...! ژانر: تاریخی، درام، امگاورس، اسمات کاپل: ییژان ***توجه*** این داستان برداشتی آزاد از رابطه بین کاپلهاست و هیچ ارتباطی با واقعیت نداره!🙄 قسمتی از داستان: [لبهاش فقط یه نفس با ژان فاصله داشتن که متوقف شد و تو همون حالت آروم گفت: +ژان؟! ژان خجالتزده و مست از رفتار ملایم آلفاش گفت: _ب...بله... سر... سرورم؟ +این لبها... قبلا... لمس شدن؟! ژان مت عجب و مبهوت گفت: _سر... سرورم... هی...هیچ... کس... تا حالا... طوری که شما... لمسم میکنید... من رو... لمس... نکرده... با شنیدن این حرف، گرگ ییبو غرش سرشار از غروری کرد که گرگ ژان رو خوشحال میکرد...]Tüm hakları saklıdır