شاید همه چیز از اتاق آبی رنگ بیروحی شروع شد که انتظارم رو میکشید،
شاید هم نور خورشیدی که سرمای اتاق رو خنثی میکرد این داستان رو شروع کرد،
داستان "اتاق من"
.
کاپل:هیونگهیوک (هیونگوون و مینهیوک)
گروه: منستا اکس
*ویرایش نشده*
[ C o m p l e t e d ]
دزموند استایلز صاحب یه پرورشگاهه. اون سرپرست قانونی چند تا بچه و نوجوونه، اما نکته ای که هست اینه که اون یه سرپرست ایده آل نیست که کمکت کنه و همیشه کنارت باشه. اون از بچه ها استفاده میکنه تا دزدی کنند، اون بهشون یاد میده که چطور کیف پول بقیه رو توی خیابون از جیبشون بدزدند. گاهی اوقات اون عصبانی میشه و خب شما میتونید حدس بزنید که چه اتفاقی میوفته.
هری، پسرش، با اون توی پرورشگاه زندگی میکنه اما اون هیچ ایده ای نداره که بچه ها مجبورن تا برای پدرش دزدی کنند و اینکه اون بچه ها رو کتک میزنه.
دزموند با اینکه هری گیه راحت نیست اما فکر میکنه این فقط یه فاز زودگذره، اما وقتی که یه پسر جدید به پرورشگاه میاد و چیزهایی بین اون و پسرش شروع میشن، اون نمیتونه اجازه بده که این زیر نظر اون اتفاق بیوفته.
• Persian Translation
• Original Story By:
@whatsuphello1
• Translated by:
@AidaStylinson | @ShivaZare