Look like a....deja vu
  • Reads 11,506
  • Votes 2,395
  • Parts 31
  • Reads 11,506
  • Votes 2,395
  • Parts 31
Complete, First published Jun 14, 2021
انگشت های رنگیش رو روی صورت پسر داخل نقاشی هاش کشید و نفسش رو صدا دار بیرون داد 

+دوباره......دوباره و دوباره تویی! 

با پایین گذاشتن قلمش چنگی به موهای مواج و بلندش زد و به پایین خیره شد 

+ حتی یبار هم ندیدمت ولی صدای خنده هات، لحن گرمت و حتی نوازش انگشتات رو روی صورتم حس کنم درست....

تلخندی زد و به چشم های طلایی رنگ پسر خیره شد 

+مثل دژاوو ! 

********* * * * * * * * * * * * * * * * * 

روی موتورش دراز کشید و چشم هاش رو روی هم فشورد تا از سردردش کم بشه 

_ درست وقتی که می خوام بمیرم...

تلخندی زد و دستش رو روی قلبش گذاشت 

_ با لحن ارومت بهم می گی دوستم داری و می تونم نوازش انگشت هات رو بین موهام حس کنم درست....

با باز کردن چشم هاش به اسمون تیره ی بالای سرش خیره شد و نفسش عمیقی کشید 

_مثل دژاوو ! 

با نشستن روی موتور سیگارش رو بین لب های صورتیش گذاشت و پک دروغینی بهش زد 

_دژاوویی که ما رو به هم وصل می کنه !



کاپل ها : کوکوی ، یونمین 

ژانر : رومنس، تاریخی و. ...

نویسنده : مین کوالا
All Rights Reserved
Sign up to add Look like a....deja vu to your library and receive updates
or
#630kookv
Content Guidelines
You may also like
Runaway by haniehislamy
5 parts Ongoing
[ فراری ] Cuple : KookV Genre : Omegavers , Smut , Dark Romance , Mpreg , Harsh , 🔞 جونگکوک بعداز اینکه متوجه گرایش‌ِ عجیبِ منشی‌ نوجوونش میشه ، باهاش یه رابطه‌ی قراردادیِ یک ساله رو شروع میکنه.... چی میشه اگه تهیونگ بخاطر یه سهل‌انگاری ، برخلاف قوانین رابطه ی قراردادیش با جونگکوک ، باردار بشه و حالا قرار بود چه بلایی سرش بیاد ؟؟ اون دونفر گرچه که بدن‌های برهنه‌ی همو خوب بلد بودند اما...... هیچی از زندگیِ هم نمیدونستند.... ! این رابطه میتونست بعد از آشکار شدن رازهاشون ادامه پیدا کنه؟ تهیونگ چیکار میکرد ؟ میموند تا اون آلفا هر بلایی که میخواد به سرش بیاره ؟ _ بازی بدی رو شروع کردی تهیونگ.... اگه ازم دور بشی میکشمت...تو همیشه باید جلوی پام باشی لعنتی ! ********* + تو فقط بهم لبخند زدی...‌ و من کل زندگیمو دو دستی بهت تقدیم کردم ...‌ انگار توی تمام زندگی تاریکم منتظر یه لبخند از یه نفر بودم تا جلوش زانو بزنم و به عنوان خدای خودم بپرستمش..... اما من همیشه فراری بودم.... از آدمها ... از احساسات... از آینده.... من فرار میکنم ازت اگه توی قفس نگهم نداری ! چون ‏اون قسمتی از من که سعی میکرد آدمها رو نگه داره کاملا از بین رفته.... من فرار کردم از خودم... از تو... از حقیقت... _ حدس بزن قراره باهات چیکار کنم توله‌ی فراری !؟؟ ********* برای آشنایی با روند داستان به پارت
𝐋𝐨𝐬𝐭 𝐈𝐧 𝐘𝐨𝐮 | ᴷᵒᵒᵏᵛ by gukgel
51 parts Ongoing
نام فیک: گم‌شده در تو/ Lost in you کاپل: کوکوی ژانر: امگاورس، سوپرنچرال، فانتزی، رمنس، روزمره، انگست، اسمات نویسنده: Jinju خلاصه‌ای از فیک: ‎ همه گمان می‌کردن پادشاهان گرگ‌های سرخ که خون‌خوارترین گونه در تاریخ بودن، ازمیان رفتن. هیچ‌کس نمی‌دونست جونگ‌کوک، پنجمین‌گرگ سرخه و ماجرای عاشقانه‌اش در کنار جفتش که یک‌ ایزد عشقه، به حکومتی ابدی و تولد الهه‌ی ماه- یعنی دخترکشون - ختم می‌شه؛ ألبتّه اگر جونگ‌کوک موفّق می‌شد تنها کسی باشه که به کمک همسرش، تهیونگ، از قدرت أصلی گرگ‌های سرخ استفاده می‌کنه! أمّا اون قدرت، چی بود؟! قسمتی از متن: طاقِ مژه‌های پسر کوچک‌تر، با هر پلک‌زدن، فرومی‌ریخت و از اول، زیباتر، بنا می‌شد تا بلورِ دیدگانش رو، در سایه‌ی خودش پناه بده. «از این‌به‌بعد این‌طور خودم رو معرفی می‌کنم؛ تهیونگ هستم. نازدانه‌ی شاهزاده‌ام!» تهیونگ، شکوفه‌ای سفید بود در قلب زیباترین بهار. شاهزاده، جواب داد: «این‌طور خودت رو معرفی کن؛ جانِ شاهزاده هستم، نور، شیشه‌ی عمر و نازدانه‌اش!»
𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝 by Ladykim--
43 parts Ongoing
-چرا اجازه نمیدی به سیگار لب بزنم؟ _چون نمیخوام به چیزی جز من معتاد شی. ✡⟷✧⟷✡ اون مَردِ تنها برای من حکمِ اکسیژن رو داشت،کنارِش نفس میکشیدم، یادم میرفت چه گذشته ی بی معنی ای داشتم، ریه هام پر میشد از عطرِ همیشگی‌ش"همون سیگارِ قهوه ای،همونکه هرزگاهی بهش حسادت میکردم، چرا باید اینقدر خوش شانس میبود که بین لبهای تهیونگ جا خوش میکرد؟ اونجا متعلق به زبونِ من بود!"هر چند، هنوز هم دوست داشتم بین لبهای معشوقه‌م ببینمش، وقتی دودِ سیگار رو ازبین لبهای نم‌دارِش به بیرون دعوت میکرد، قلبِ من یک تپش رو جا می انداخت،حتی سیگار کشیدنش هم پرجذبه و مسخ کننده بود، حتی اون دودِ خوش شانس هم وقتی از بین لبهای رییس کیم خارج میشد توی هوا به رقص در میومد! ᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒᚒ 🖤کاپلها : تهکوک(اصلی)_چانبک_جونگمین 🤍نویسنده: لی‌لی(--ladykim) 🖤ژانر: رمنس.درام.جنایی 🖤محدودیت سنی : 18+ چنل تلگرامِ فیکشن:Aezraelschild@ #vkook #taekook #chanbaek #kai #jimin #mafia #police #lisa #rose #chaelisa
Dark Love by _Panaaham_
5 parts Ongoing
چی میشه اگه تهیونگ، یکی از معروف ترین آیدل‌های کره، درست موقع محبوب شدنش توی سطح جهانی، متوجه بشه که تنها یه کاوره... یه کاور برای تمام کثافت کاری‌های کمپانی جئون! ولی اون خبر نداره که همه چیز بیشتر از یه کاوره، اگه در حالی که تمام تلاششو میکنه برای لو دادن اون کمپانی کثیف، ورق برگرده چی؟ ورقی که شاید بهش بفهمونه اون یه چیزی بیشتر از یه بچه یتیمه ... ---------- میتونست با شنیدن صدای پوزخندش پشت هدست چهره‌ی به نظر جذابشو تصور کنه و لعنتی از تنفر براش بفرسته... _ لباس سفید بهت میاد تهیونگ، شبیه فرشته ها شدی؛ الحق که لقب فرشته‌ی کمپانی بودن بهت میاد! + اره، امروز شدم فرشته‌ی مرگ تو و اون دار و دسته‌ی حرومزادت. _ از احترام خوشت نمیاد نه؟ دوست داری جور دیگه‌ای باهات رفتار کنن؟ باید همون موقع میدادمت زیر این و اون ناله میکردی... + میخوای باهام چیکار کنی بی‌شرف؟ _ رامت کنم، به سبک خودم! • • • ∆ کاپل اصلی : کوکوی KookV ∆ کاپل فرعی : secret... ∆ روز‌های آپ : جمعه
You may also like
Slide 1 of 10
Runaway cover
𝐋𝐨𝐬𝐭 𝐈𝐧 𝐘𝐨𝐮 | ᴷᵒᵒᵏᵛ cover
𝐀𝐞𝐳𝐫𝐚𝐞𝐥'𝐬 𝐂𝐡𝐢𝐥𝐝 cover
Amor cover
Dark Love cover
𝐖𝐚𝐭𝐞𝐫 𝐚𝐧𝐝 𝐅𝐢𝐫𝐞 cover
𝙵𝚒𝚛𝚜𝚝 𝙻𝚘𝚟𝚎||𝚔𝚘𝚘𝚔𝚟 cover
Clown  cover
Wicked for Your Voice || Vkook √ cover
Moscow Nights  cover

Runaway

5 parts Ongoing

[ فراری ] Cuple : KookV Genre : Omegavers , Smut , Dark Romance , Mpreg , Harsh , 🔞 جونگکوک بعداز اینکه متوجه گرایش‌ِ عجیبِ منشی‌ نوجوونش میشه ، باهاش یه رابطه‌ی قراردادیِ یک ساله رو شروع میکنه.... چی میشه اگه تهیونگ بخاطر یه سهل‌انگاری ، برخلاف قوانین رابطه ی قراردادیش با جونگکوک ، باردار بشه و حالا قرار بود چه بلایی سرش بیاد ؟؟ اون دونفر گرچه که بدن‌های برهنه‌ی همو خوب بلد بودند اما...... هیچی از زندگیِ هم نمیدونستند.... ! این رابطه میتونست بعد از آشکار شدن رازهاشون ادامه پیدا کنه؟ تهیونگ چیکار میکرد ؟ میموند تا اون آلفا هر بلایی که میخواد به سرش بیاره ؟ _ بازی بدی رو شروع کردی تهیونگ.... اگه ازم دور بشی میکشمت...تو همیشه باید جلوی پام باشی لعنتی ! ********* + تو فقط بهم لبخند زدی...‌ و من کل زندگیمو دو دستی بهت تقدیم کردم ...‌ انگار توی تمام زندگی تاریکم منتظر یه لبخند از یه نفر بودم تا جلوش زانو بزنم و به عنوان خدای خودم بپرستمش..... اما من همیشه فراری بودم.... از آدمها ... از احساسات... از آینده.... من فرار میکنم ازت اگه توی قفس نگهم نداری ! چون ‏اون قسمتی از من که سعی میکرد آدمها رو نگه داره کاملا از بین رفته.... من فرار کردم از خودم... از تو... از حقیقت... _ حدس بزن قراره باهات چیکار کنم توله‌ی فراری !؟؟ ********* برای آشنایی با روند داستان به پارت