[کامل شده]
🤎هر دو عاشق بودند اما دور از هم، هر دو برای هم زندگی میکردند، اما بی هم. قلبهایشان به هم گره خورده بود و گویا هیچ چیز توان باز کردن این گره را نداشت اما توان دور کردنشان از هم را چرا. بعد از رفتنش تنها کسی که برایش مانده فرزند کوچکش بود اما حتی فرزندش هم آینهای بود از او. به بودن بی هم عادت کرده بودند، شاید چون چارهای جز این نداشتند اما چه میشد اگر راهشان دوباره به هم گره میخورد؟ ایا اینبار باهم بودنشان به معنای خوشبختی بود؟
❈═══════════►•••
💛※ قسمتی از فیک↓:
-بیا اینجا ببینم ایکیگای
پسر چشماشو چرخوند و با ظرفی که تو دستش بود سمتش رفت:
+من فقط اگه بفهمم این ایکیگای که میگی چیه
مرد پاشد و پهلوهای پسرو گرفت و بلندش کرد. روی میز نشوندش و بوسه ریزی روی بینیش زد و آروم جوابشو داد:
-همین که بدونی تو ایکیگای منی، واست کافی باشه
❈═══════════►•••
🤍•⌛️Genre: ,Angst ,romance ,smut ,dram ,mpreg
Couple: KOOKV
___
🧡شروع فصل اول: 26/4/1400
پایان فصل اول : 18/6/1400
شروع فصل دوم : 26/6/1400
پایان:16/12/1400
🥇kookv
🥇فارسی
🥇jungkook